زنان و طب غير رايج: مطالعه عوامل مرتبط با استفاده زنان از طب سنتي و مكمل

مقدمه: اقبال رو به افزايش زنان به طب سنتي و مكمل نشان­دهنده­ي تغييراتي است كه در حال وقوع مي­باشد. پژوهش حاضر با هدف مطالعه عوامل مرتبط با ميزان مصرف زنان از طب سنتي و مكمل انجام شده است. مواد و روش­: اين پژوهش مطالعه‌اي تحليلي‌مقطعي بوده كه در آن461 نفر از زنان مراجعه كننده به ۶ مركز طب سنتي و مكمل شهر شيراز، با كسب رضايت از آنها و به روش تمام‌شماري مورد مطالعه قرارگرفتند. داده‌ها با استفاده ازپرسش‌نامه‌ي محقق‌ساخته كه اعتبارو پايايي آن تاييدگرديد، جمع‌آوري و با نرم افزار Spss تحليل شدند. مدل اجتماعيرفتاري استفاده از خدمات مراقبت از سلامت آندرسون نيز به عنوان مدل نظري انتخاب گرديد. يافته ­ها: طبق مدل نظري عوامل مرتبط با استفاده از طب سنتي و مكمل در قالب سه دسته عوامل مستعد كننده، عوامل توانمند كننده و نيازها مورد مطالعه قرار گرفتند. نتايج نشان دادند كه متغيرهاي وضعيت اشتغال، نگرش به طب سنتي و مكمل، شبكه هاي اجتماعي و دسترسي به طب سنتي و مكمل داراي رابطه مثبت و معنادار با ميزان استفاده از طب سنتي و مكمل است. بحث و نتيجه ­گيري: كليددستيابي به ­مهمترين عوامل مرتبط با ميزان استفاده زنان ازطب سنتي ومكمل در عوامل مستعدكننده­اي چون شبكه­هاي اجتماعي و نگرش مثبت به طب سنتي و مكمل و عوامل توانمند­كننده­اي مانند وضعيت اشتغال و دسترسي به طب سنتي و مكمل نهفته است. از آنجا كه يافته­هاي پژوهش حاضر حاكي از عدم رابطه بسياري از عوامل دموگرافيك با ميزان استفاده از طب سنتي ومكمل است، بهتر است تمركزتحقيقات آتي به ساير علل اجتماعي، فرهنگي مرتبط با استفاده از طب سنتي و مكمل باشد.