عنوان مقاله :
تجربههاي زيستۀ مرزنشينانِ شهر نودشه از پديدۀ مرز
پديد آورندگان :
فتوحي ، سردار پژوهشكدۀ مطالعات فرهنگي و اجتماعي , فاضلي ، نعمت الله پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي
كليدواژه :
رهاييبخش , محروميت , مرزنشيني
چكيده فارسي :
در جوامع سنتي، مرزها بيشتر مبتنيبر ويژگيهاي زباني، مذهبي، و فرهنگي بودند، ولي در عصر مدرن، مرز در چارچوب دولت معنادار است. درواقع، تا يك دهه پيش، رويكردهاي جهانيشدن و دورۀ پسامرزي مطرح ميشد، ولي امروزه به دلايل مختلف، ازجمله ناامني، مرزها بيشازپيش مستحكم شدهاند و نظارت و كنترل بيشتري بر آنان اعمال ميشود. در اين شرايطي، تقريباً نيمي از محيط پيرامون كسانيكه در نزديكي مرز زندگي ميكنند، تحت اين نظارت و كنترل قرار ميگيرد؛ ازاينرو، بهنظر ميرسد كه تجربههاي اين افراد از مرز، با كسانيكه در مركز نقاط غيرمرزي ساكن هستند، متفاوت است، زيرا اين افراد، از هر چهار جهت، فاقد نظارت و كنترل هستند. پژوهش حاضر، در راستاي درك بهتر اين موضوع، با استفاده از روش پديدارشناسي، تجربههاي زيستۀ مردم شهر نودشه را (بهعنوان نمونه موردي) بررسي كرده است. دراينراستا، برپايه روش تحليل تماتيك، چهار بُعد نگرش فرهنگي، زيستمحيطي، اقتصادي، و سياسي در مورد مرز، شناسايي شد. در رويكرد فرهنگي و محيطي، مرز بهعنوان ديوار محدودكننده و عامل سلب ارتباط انساني قلمداد شده است، ولي از بُعد سياسي، مرز، رهاييبخش تلقي ميشود. از بعد اقتصادي، وضعيت پيچيدهتر است و سه ديدگاه متفاوت به پديدۀ مرز، مطرح است. براساس ديدگاه نخست، مرز، «محدودكنندۀ حياتبخش» است، در اين معنا، مرز، مانعي در برابر روابط اقتصادي است، ولي اين موانع، بيش از نبود آن براي گذران زندگي، اهميت دارد. در ديدگاه دوم، مرز، «آزاديبخشِ بازار» است، در اين معنا، مرز، عامل پيوند ــدستكم ــ اقتصاد دو كشور با هم است و مبادلۀ دوسويه بين آنان رواج مييابد كه اين ظرفيت، براي شهرهاي غيرمرزي فراهم نيست. در رويكرد سوم، مرز، عاملي براي «محروميت از مركز» تلقي ميشود كه برايناساس، مرز بهعنوان مانعي در برابر توسعه و پيشرفت و حتي دريافت امكانات رفاهي بهشمار ميآيد.
عنوان نشريه :
تحقيقات فرهنگي ايران
عنوان نشريه :
تحقيقات فرهنگي ايران