مقايسه مبناهاي كلامي و تبيين قلمرو دين از ديدگاه شهيد مرتضي مطهري و مجتهد شبستري در باب حكومت

ديدگاههاي متفاوت در عـرصه انـديشه‌ها و فـلسفه‌ها و سپس تاثير آن‌ بر‌ انديشه‌ سياسي و همچنين بر عمل سياسي هـميشه از مـهم ترين و سرنوشت‌سازترين مقوله‌هاي زندگي بشر بوده است‌ و دين‌ در‌ اين ميانه در طول تاريخ نقشي ويژه را به خود اخـتصاص داده اسـت. قلمرو دين يكي از مباحث مهم و نوپيداي دين پژوهي مدرن و انسان معاصر است كه امروزه بخشي از مباحث فلسفه دين و كلام جديد را به خود اختصاص داده است. از طرفي تحولات اجتماعي در ايران كه متاثر از دو جريان فكري مهم سنت گرايي و تجدد گرايي بوده و اين تحولات يا ريشه در سنت هاي تاريخي و فرهنگي و بويژه سنت هاي اسلامي داشته است يا تحت تاثير تجدد طلبي روشنفكران بوده است. استاد مطهري حكومت را بيت القصيده و زيربناي تعليمات انبيا بر مي شمارد و لذا به پيوند دين و سياست تاكيد دارد و در گفتمان روشنفكري نيز موضع خاصي ارائه شده است. بر اين اساس پرسش اين پژوهش عبارت است از مبناهاي كلامي و نوع رويكرد به قلمرو دين چه تاثيري بر مفهوم حكومت در انديشه استاد مطهري و مجتهد شبستري داشته است؟ به نظر نگارنده ديدگاه حداكثري به دين در رويكرد استاد مطهري در مقابل ديدگاه حداقلي به دين از منظر مجتهد شبستري به تفاوت در مفهوم حكومت در انديشه اين دو انديشمند شده است. مقاله براي دستيابي به اين هدف از روش تفسيري سود برده و با بررسي آثار دو انديشمند به ارائه پاسخ پرداخته است.