عنوان مقاله :
طبيعت انساني در نگاه عرفاني، باغ در منظر حافظ
پديد آورندگان :
شيباني ، مهدي دانشگاه شهيد بهشتي - دانشكده معماري - گروه معماري منظر , كسروي ، رضا دانشگاه تهران، پرديس هنرهاي زيبا - گروه معماري منظر
كليدواژه :
حافظ , زيباييشناسي , باغ , منظر , جانِ آگاه , تصوف
چكيده فارسي :
براي تبيين جايگاه باغ در منظر حافظ و بيانِ اين مسئله كه نسبت و ارتباط هنر باغ و شعر از حيث آفرينش هنري باهم چيست كه مفهوم باغ به نحوي پربسامد در شعر حافظ حضور مييابد، بايد ساحت ادراكي اين دو مورد مداقه قرار گيرد. مقايسه اين دو هنر بر اساس مؤلفههاي بصري، شكلي صرف يا وجوه تعقلي صرف امكانپذير نيست و در اين زمينه تعلق اين دو هنر به دو ساحت ادراكي مختلف هنرهاي تجسمي و غير تجسمي و سلسلهِ تحولات نگاه دروني و انفسي به طبيعت را در جريان شعر فارسي بايد موردتوجه قرار گيرد. هدف اين مقاله كشف چگونگي اين رابطه دروني است و ميخواهد نشان دهد استفاده فراوان از واژگان مرتبط با باغ در شعر حافظ را بايد محصول قرابت نحوه آفرينش هنري در رابطه با تبيين حكمت آفرينش در نگاه او دانست. قرابتي كه نه از همنشيني باغ ساز و شاعر در عالم بيرون كه از ارتباطي دروني و انفسي حاصل ميشود. طبيعت در شعر حافظ بهطوركلي و باغ بهطور خاص، توصيف عينيات نيست و براي شناخت آن بايد جهانبيني شاعر را مورد مداقه قرار داد. براي شناخت جهانبيني عارف، شناخت سير تحول نگاه به طبيعت در نزد عارفان و تبدل مفهوم زهد در تاريخ تصوف ضرورت مييابد. در چنين بينشي است كه بهشت زميني ميشود و زمين بهشتي. از طرفي بنيان فكري هنرمند هر دو وجه فاعلي و مفعولي طبيعت را ميشناسد. وجه فاعلي آنكه آفرينش هنري در قالب شعر، باغ و ... از آن سرچشمه ميگيرد و هنر را بااخلاق مربوط ميكند. قلمرو هنر آنجا آغاز ميشود كه طبيعت و اخلاق درهمآميخته و باهم يگانه شوند. طبيعتي كه چنان به اخلاق خود درآميخته كه وجودش را نميتوان بي آن تصور كرد، هنر نيز همين احساس لذت وجود دارد. طبيعتي كه در هنر، اخلاق خود را يافته است و از منطق دروني خويش پيروي ميكند. در اين كشاكش، همچنان كه طبيعت درون آرايش مييابد و زبان، طبع شاعرانه پيدا ميكند، طبيعت سركش بيرون نيز به دست انسان از نو آرايشي مييابد و نيروهاي وحشي از آن رانده ميشود و طبيعتي ميشود آرايش يافته به دست انسان و براي انسان، يعني يك باغ، يك طبيعت انساني.