كليدواژه :
اقتصاد , , فرهنگ , , سياست , , نظام اجتماعي , , زيربنا- روبنا ,
چكيده فارسي :
بررسي تأثير متقابل هر يك از نظامهاي اقتصادي، فرهنگي و سياسي بهعنوان خرده نظامهاي يك نظام اجتماعي، نقش قابلتوجهي در گزينش و تعيين اولويت سياستهاي مربوط به اصلاح امور اجتماعي دارد. درحاليكه بررسي اين موضوع در انديشههاي ماركسيستي و نئوماركسيستي جايگاه ويژهاي دارد و در قالب نظريۀ زيربنا-روبنا ادبيات قابلتوجهي را به خود اختصاص داده است. در انديشههاي ليبرال اين نوع تفكر بسيار كمرنگ است و به همين نسبت، در انديشههاي متفكران مسلمان جايگاه چنداني ندارد. اين درحالي استكه پرداختن به اين نظريه تأثير قابلتوجهي در حوزههاي مربوط به علوم انساني اسلامي دارد. سؤال اصلي مقالۀ حاضر اين استكه چرا عليرغم ورود متفكران مسلمان به مرزهاي نظريۀ زيربنا-روبنا و همچنين اهميت آن، نظريۀ ايجابي در اين خصوص ارائه نشده است؟ ادعاي مقالۀ حاضر اين استكه از آنجاكه نظريۀ زيربنا-روبنا حاصل يك تفكر ديالكتيكي و برآمده از نظريۀ ماترياليسم تاريخي است، متفكران مسلمان صرفاً با نقد ديالكتيك و ماترياليسم تاريخي دلالتهاي مهم اين نظريه را به دست فراموشي سپردهاند و با صرف نقد كردن صورتمسئله، در مورد دلالتهاي بسيار مهم بعدي اين نظريه، سكوت پيشه كردهاند. اين درحالي استكه در مقام اجرا و نظر نياز به يك نظريه دراينباره احساس ميشود. اين مقاله با استفاده از روش تحليلي توصيفي به بررسي اين موضوع ميپردازد و انديشۀ شهيد صدر و شهيد مطهري را بهعنوان پيشگامان اقتصاد اسلامي در عصر حاضر مورد تجزيهوتحليل قرار ميدهد.