عنوان مقاله :
معنيشناسي و كاربردشناسي حال كامل در زبان فارسي
پديد آورندگان :
ويسي حصار ، رحمان دانشگاه كردستان - گروه زبان و ادبيات انگليسي و زبانشناسي , شريف ، بابك دانشگاه اصفهان - گروه زبانشناسي
كليدواژه :
حال كامل , زمان دستوري , زبان فارسي , معنيشناسي , كاربردشناسي
چكيده فارسي :
نوشتار حاضر درصدد واكاوي ابعاد معنيشناختي و كاربردشناختي زمان حال كامل در زبان فارسي با تكيه بر نظريه دكلرك (2006 و 2015) است. ابتدا با بررسي وضعيت زمان گزاره شده در حوزه پيشاحال، وجوه معناشناختي زمان حال كامل را بيان و سپس با تحليل رابطه ميان زمان تام و گستره پيشاحال، تفاسير كاربردشناختي اين زمان را بررسي خواهيم كرد. بر اين اساس، دو ساخت معنايي از زمان حال كامل (پيشاحال و شمولي) در زبان فارسي وجود دارد كه داراي سه نقش كاربردشناختي (نامعين، تاكنوني و تداومي) ميباشند. ساخت معناييِ پيشاحال ميتواند چهار تعبير كاربردشناختي تجربي، خبر داغ، تأخري و نتيجهاي را القا كند، اما زبان فارسي از ساختي ويژه (زمان دستوري گذشته و قيدهاي زمان حال) براي بيان حال كامل متأخر بهره ميبرد. اين ساخت حاوي نوعي تضاد اطلاعاتي ميان زمان دستوري و قيد زمان است كه نوعي حالت بينابيني ميان گذشته و حال را برجسته ميسازد. از سوي ديگر ساخت معنايي حال كامل انطباقي نيز با صورت كامل افعال و همچنين با قيدهاي راستچين ساخته ميشود. اين قيدها كل گستره پيشاحال را پوشش داده و رخداد را بر اين گستره منطبق ميسازند. در برخي از جملات محصول اين ساخت، حضور نمود استمراري نيز مشاهده ميشود و ضمناً اين ساخت، حاوي تعبير كاربردشناختيِ تاكنوني نيز ميباشد، اما قادر به القاي تعبير تداومي نيست كه در زبان فارسي عمدتاً با ساختي خاص (زمان دستوري حال و قيدهاي تداوميِ معطوف به گذشته) بيان ميشود. در اين ساخت نيز تنش معنايي بين هويت زماني قيد و زمان دستوري وجود دارد.
عنوان نشريه :
پژوهشهاي زبان شناسي
عنوان نشريه :
پژوهشهاي زبان شناسي