عنوان مقاله :
نقد نيچهاي پل تيليش بر ديالكتيك كارل بارت
پديد آورندگان :
خدادادي ، حسين دانشگاه شهيد بهشتي , عسگري ، احمد دانشگاه شهيد بهشتي - گروه فلسفه
كليدواژه :
بارت , تيليش , نيچه , ديالكتيك , كريسيس , معنا , نهيليسم
چكيده فارسي :
يكي از مسائلي كه در كلام مسيحي بحثهاي دامنهداري را موجب شده، تبيين نحوه رابطه ميان دو قلمرو اگزيستانس (جهان اسفل) و ذات (جهان برتر) است. پاسخ به اين مسئله از آن جهت كه ميتواند راهحلي براي معضل بيمعنايي و نهيليسم ارائه دهد، حائز اهميت است. معناي از دست رفته جهان بايد از راه تعامل ميان خدا و جهان اگزيستانس به آن بازگردانده شود و از اين رو رابطه ديالكتيكي ميان اين دو قلمرو ظاهراً از هم جدا افتاده ميتواند در عين حال دو كاركرد معنابخشي و نجات را ايفا كند. بر اساس پيشنهاد كارل بارت، فاصلهاي كه جهان را از قلمرو الهي جدا كرده با تكيه بر عقل و قواي بشري قابل عبور نيست و لاجرم بايد خود خدا با اراده مطلقش وارد عمل شده و جهان را نجات دهد. در مقابل پل تيليش معتقد است كه همان نظامي كه خلقت را موجب شده، از دل خود امكانات نجات را نيز ارائه ميكند و اين دو نميتوانند بيارتباط باشند. بدين ترتيب براي نجات لازم نيست كه نظام خلقت نقض شده و معنا از فراسوي جهان به آن افاضه شود. با پذيرش اينكه جهان بطور كامل تهي از معنا نيست ميتوان از جنبه مثبت به آن «آري» گفت هر چند ضرورت «نه» گفتن به ابهامات و تضادهاي جهان هبوطيافته همچنان وجود دارد. در اين مقاله ضمن بررسي نظريه بارت و نقدهاي تيليش بر آن، نشان خواهيم داد كه تيليش چگونه ايده «آريگويي» نيچه را براي ارائه ديالكتيكي ايجابي به كار ميگيرد.
عنوان نشريه :
پژوهشهاي فلسفي دانشگاه تبريز
عنوان نشريه :
پژوهشهاي فلسفي دانشگاه تبريز