شماره ركورد :
1096425
عنوان مقاله :
بررسي ديدگاه ويليام آلستون دربارۀ ادراك عرفاني و نقد آن بر اساس آراي هوسرل و مرلوپونتي
پديد آورندگان :
ملكيان ، كمال دانشگاه رازي , نجفي ، عيسي دانشگاه رازي
تعداد صفحه :
22
از صفحه :
131
تا صفحه :
152
كليدواژه :
ادراك عرفاني , پديدارشناسي , آلستون , هوسرل , مرلوپونتي
چكيده فارسي :
مقالۀ پيش‌رو به تحليل الگوي «ادراك عرفانيِ» ويليام آلستون بر اساس پديدارشناسي ادموند هوسرل و موريس مرلوپونتي مي‌پردازد. آلستون در نظريۀ «ادراك عرفاني» بر آن است كه اشتراكي بنيادين بين ادراك حسّي و عرفاني برقرار است. او با تحليلي پديدارشناختي از ادراكِ حسّي، مركزي‌ترين ويژگيِ ادراك حسّي را «دادگيِ» موضوعاتِ ادراكِ حسّي به آگاهي مي‌داند. در‌واقع وي ادراك را «حضور مستقيم و بي‌واسطۀ اعيان» يا همان «نمود» مي‌داند و ادراك عرفاني را «آگاهيِ تجربي مستقيم از خدا بر اساس تلقي خود شخص تعريف مي‌كند». در مقابل هوسرل و مرلوپونتي با تكيه بر مفاهيمِ «حيث التفاتي»، «تنِ پديدارشناختي»، «فضامندي و حركت» بر آن‌ است كه عينِ ادراكي هرگز به‌طور‌كامل به آگاهي «داده» نمي‌شود؛ زيرا ادراك هرگز جداي از تن، حركت و فضامندي نخواهد بود. ادراك در نظر هوسرل امري «پويا»ست و در تقابلِ با برداشت آلستون قرار دارد كه ادراك را فرايندي «ايستا» مي‌داند؛ از‌اين‌رو آنچه را كه آلستون ادراك عرفاني مي‌نامد، در نظر پديدارشناساني همچون هوسرل و مرلوپونتي فاقد ويژگي‌هاي اساسيِ ادراك است. نتيجه اينكه حضور خدا براي عارف «حضوري شخصي» است. اين حضور همانند حضور «ديگري» و نيز «خودآگاهي از نفس» براي شخص است.
عنوان نشريه :
نقد و نظر
لينک به اين مدرک :
بازگشت