ديپلماسي ورزشي: ايجاب و تحديد يك مفهومِ راهبرديِ سياسي

در سده‌ اخير، سياست بنا به ماهيت سيال خويش و نيز روند دموكراتيزاسيون وارد حوزه‌هايي شده است كه پيش از اين دخلي بدان نداشته‌اند و يا داراي پيرنگي سياسي قلمداد نمي شدند. ورزش يكي از مهمترين اين قلمروهاي جديد سياست و سياست‌ورزي است. سياست و ورزش حرفه اي بنا به مردمي شدن روزافزون، حدود و ثغور متفاوتي يافته اند و اين رخداد، به ايجاد قلمروهاي مشاعي براي هر دو انجاميده است. ديپلماسي و روندهاي ديپلماتيك يكي از اين مشاعات است كه بين المللي شدن ورزش، آن را به ناچار وارد اين حوزه كرده است. اين تداخل/تزاحم باعث طرح مفهوم متأخر و راهبرديِ «ديپلماسي ورزشي» شده است. هدف اين مقاله، پاسخگويي به اين پرسش بود كه مراد از ديپلماسي ورزشي چيست؟ براي اين منظور با رويكردي اكتشافي به تحليل و تبيين مفهومي پرداختيم و با استفاده از روش اسنادي داده هاي مورد نياز را جمع آوري كرديم. عمده ترين يافته هاي پژوهش، 15 ابزار برآمده از تجارب زيسته و عيني در قلمرو ديپلماسي ورزشي هستند كه مي توان از اين ابزارها  براي پيشبرد توسعه، اعمال قدرت نرم، ايجاد محملي براي گفتگو و همگرايي در جوامع چندفرهنگي و ارتقاي روابط صلح آميز ميان دولت ها بهره گرفت.