پردازش ساخت مفهومي، نظري و معناشناختي state و عناصر آن

State، به‌واسطه حضور همزمان در دو حوزه معرفت‌شناختي و علمي جداگانه به نام علوم سياسي و جغرافياي سياسي، داراي معنا، كاركرد، ماهيت و معادل چندگانه‌اي شده است؛ به‌گونه‌اي كه نوعي آشفتگي و عدم اجماع، به‌ويژه در ميان جغرافي‌دانان سياسي را سبب گرديده است. بر طبق متون مختلف State مفهومي انتزاعي است كه با مجموعه‌اي از مفاهيم، ارزش‌ها و انديشه‌ها در خصوص مسائل انساني و فضايي درهم‌آميخته است. بر اين اساس، پژوهش حاضر با روش فراتحليل، كوشيده تا ابعاد فلسفيفضايي واژه State را واكاوي كند و به اين پرسش پاسخ دهد كه: چرا اين واژه، معادل‌ها و معاني مختلف و گهگاه متضادي (به‌ويژه در حوزه علوم سياسي و جغرافياي سياسي ايران) به خود مي‌گيرد. يافته‌هاي پژوهش نشان مي‌دهد به نظر مي‌رسد كه دخيل شدن عناصر و سازه‌هاي جغرافيايي و فضايي، همچون «كشور»، «ملت» و «حكومت» راه را براي تكثّر معنا و چندگانگي مفهومي آن هموار كرده است؛ به‌گونه‌اي كه آن دسته از معناها و مفاهيم برآمده از State به واقعيت نزديك‌تر هستند كه علاوه بر ديدگاه ساختار عامليتيِ State ديدگاه «فضايي» و «كُل‌نگرانه جغرافيا» را دخالت دهند و توجه به همين امر است كه دليل تعدد معاني اين مفهوم را روشن مي‌سازد. بر اين اساس، State براي بروز و ظهور عيني خود در وضعيت‌هاي مختلف در قالب يكي از عناصر مادي تشكيل دهنده خود، يعني سرزمين (كشور)، مردم (ملت) و حكومت متجلي مي‌شود و علت تعدد معاني State نيز همين امر است.