عنوان مقاله :
سويه هاي تفسيري روايت؛ از روايت مذهبي تا روايت شاعرانه
پديد آورندگان :
قرباني جويباري ، كلثوم دانشگاه بيرجند , بزرگ بيگدلي ، سعيد دانشگاه تربيت مدرس
كليدواژه :
روايت منثور , منظوم گرداني , الگوي روايي , عهد عتيق
چكيده فارسي :
منظوم گرداني روايت هاي داستاني منثور همواره يكي از علايق شاعران فارسي زبان بوده است. يكي از مهمترين جريانهاي منظوم گرداني روايات داستاني ديني در ايران كه تاكنون هيچ توجهي به آن نشده، جريان منظوم گرداني روايت هاي داستاني عهد عتيق است. در اين فرايند، افزودههايي به روايت هاي منثور اصلي اضافه مي شود. هدف اصلي در مقاله حاضر بررسي كاركرد اين افزوده ها در بازروايت منظوم است. براي رسيدن به اين هدف، الگوهاي اضافه شدن اين افزودهها در سه نمونه از مهم ترين منظومه هاي برگرفته از عهد عتيق (موسي نامه و يوسف و زليخا از شاهين شيرازي و عقيدت يصحق از ملا امينا) بررسي شده است. بدين منظور منظومۀ روايي با اصل آن در كتاب مقدس تطبيق داده شده است. نتيجۀ بررسي حاكي از آن است كه اين افزودهها براساس يكي از الگوهاي تبييني، توسعهاي و متداعي به متن اضافه شده اند. در الگوي تبييني، علت يك رويداد مبهم در حدود رويدادهاي واقعي و گاهي فراواقعي بيان مي شود. در الگوي توسعهاي، افزودههايي نظير تقدير و همراهي خداوند با انبيا، خصوصيات جسماني، ويژگيهاي روحاني و تيرهبختي به متن افزوده ميگردد. در الگوي متداعي، اغلب از تداعي ميان يك جزء و كل مشابه آن استفاده ميشود. با توجه به اينكه هر سه الگو در ضمايم تورات نيز به همين صورت كاربرد داشته است، بنابراين به احتمال قريب به يقين شاعران متأخر الگوهاي مذكور را از اين ضمايم اقتباس كردهاند. درنهايت بايد گفت سويۀ اصلي همۀ اين افزوده ها تفسير روايت منثور با هدف اقناع و جهت دهي ذهني مخاطب بوده است، نه فقط روايت خلاقانه و اديبانۀ آن.
عنوان نشريه :
روايت شناسي