شماره ركورد :
1104636
عنوان مقاله :
سعادتمندي انسان از منظر افلاطون (بررسي دو رساله آلكيبيادس و فيلبُس)
پديد آورندگان :
اعواني ، شهين مؤسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران
تعداد صفحه :
22
از صفحه :
5
تا صفحه :
26
كليدواژه :
افلاطون , انسان , سعادت , دانايي , حكمت , صيرورت , آلكيبيادس , فيلبُس ,
چكيده فارسي :
در برخي از آثار افلاطون، همچون دفاعيه، كريتون و فايدون، موضوع مرگ ملموس‌تر از زندگي است؛ ولي آنجا كه زندگي مطرح است، غايت سعادتمند ‌شدن انسان را در بطن خود دارد؛ سعادتي كه آدمي از طريق كسب فضائل بدان نائل مي‌آيد. منظور افلاطون از «فضيلت» كه به «سعادتمندي انسان» در زندگاني و پس از مرگ منجر مي‌شود، چيست؟ مقاله بخشي از پاسخ اين پرسش را در رساله آلكيبيادس و بخش ديگر آن را در فيلبُس جسته است. به طور كلي نزد افلاطون، دانايي و تأمل درباره حقيقت، جدا از زندگي نيست و سعادت يا نيكبختي افراد و به تبع آن جامعه، به ميزان آگاهي به فضيلت و دانايي آنان نسبت به حقيقت بستگي دارد. از اين رو ماهيت انسان در رساله آلكيبيادس بررسي شده است كه مطابق آن اختلاف انسان‌ها در بودن‌ها و هست‌ها نيست بلكه اختلاف‌شان در شدن‌ها و چيستي‌هاست. انسان‌ها در نحوه پرورش و ميزان تلاش در تهذيب و خودشناسي متفاوت‌اند ولي همه سعادت را مي‌جويند و از اين منظر به لحاظ روحي با يكديگر مرتبط‌اند. رساله فيلبُس به «خير»، «زيبايي» و مناسبات اين دو با «لذت» اختصاص دارد. نتيجه‌اي كه از برداشت افلاطون درباره «سعادتمندي انسان» مي‌توان گرفت، اين است كه زندگي، تحقق تطابق عالم مرئي محسوس با كمال مُثُل معقول است كه در آن همه چيز بر اساس خير مطلق تنظيم مي‌شود. زندگي بودن نيست، «شدن» و «صيرورت» است.
عنوان نشريه :
جاويدان‌ خرد
لينک به اين مدرک :
بازگشت