عنوان مقاله :
بررسي اسطورۀ ضحاك بر اساس ساختار تقابلهاي دوگانۀ كلود لوي استروس
پديد آورندگان :
عبادي جميل ، سعيد دانشگاه شيراز , رضايي دشت ارژنه ، محمود دانشگاه شيراز , قلعه خاني ، گلنار دانشگاه شيراز
كليدواژه :
اسطوره , شاهنامه , ضحاك , لوياستروس , تقابلهاي دوگانه
چكيده فارسي :
كلود لوياستروس براي منطق اسطوره قائل به ساختاري دوقطبيتقابلي است. به عقيدۀ او ساختار ذهن انسان براي درك پديدهها هر پيوستاري را در قطبهاي متقابل دوگانهاي قرار ميدهد و اين كنشِ ذهنيِ فراگير در نهايت منجر به تقابلهاي دوگانهاي چون شب/ روز، سياه/ سفيد، خام/ پخته و مفاهيمي از اين دست ميشود. او معتقد است در يك مطالعۀ ساختارگرايانه نميتوان از زنجيرۀ تشكيك مراتب اجزا غافل بود. بنابراين بايد هر تقابل كلي در اسطوره قابل تقسيم به تقابلهايي جزئيتر باشد. البته اين تجزيهپذيري پيوسته، بدان معنا نيست كه تجزيهپذيري اسطورهاي به معني قطع ارتباط جزء و كل است؛ بلكه كنش و معناي هر تقابل خُرد همواره در راستاي تقابل كلانتر قرار دارد. در اين جستار با بررسي اسطورۀ ضحاك از منظر تقابل هاي دوگانه روشن شد كه تقابل هايي چون تقابل ايرانيان و انيرانيان، شير و خون، كاوه و ضحاك، جامعۀ اشتراكي و حكومت متمركز، شهرناز، ارنواز و تقابلهاي آتيِ شاهنامه و ... همه در خدمت تقابلهاي كلّي تر و در جهت تقويت سويههاي متقابل بنيادين اسطوره است. به عبارتي ديگر، اسطوره در بطن خود تقابلهاي كلاني دارد كه هريك قابل تجزيه به تقابلهايي خردترند.
عنوان نشريه :
جستارهاي ادبي