عنوان مقاله :
اهميت «خوانش» در تكوين روايتهاي حماسي
پديد آورندگان :
مالمير ، تيمور دانشگاه كردستان , حسين پناهي ، فردين دانشگاه كردستان
كليدواژه :
بازپيكربندي , حماسه , توانش روايي , خلاصهسازي , خوانش , روايت
چكيده فارسي :
يكي از مسائل دشوار درباره حماسههاي طبيعي نظير شاهنامه، شناخت مبدأ و چگونگي تدوين و تصنيف اين نوع آثار است. حماسههاي طبيعي در فرآيند غياب نويسنده يا نويسندگان اوليه حماسه و در جريان بازپيكربنديهاي متعدّد تكوين يافتهاند. در اين روايتها، متن حماسه به عنوان عرصه غياب هميشگيِ مؤلف، عرصه سيّال جابهجاييها، تداخلها و انتقالهاي بينامتني ميان روايتهاي متكثّر است. مصنف در اين نوع حماسه، در اصل نقشي همسان با خواننده دارد و همچون «خواننده تاريخي»، با متون روايي يا روايتهاي شفاهيِ از پيش پرداخته مواجه است، و بر اساس اين روايتها به روايتپردازيِ مجدد حماسه پرداخته است. همساني نقشها و كاركردهاي مصنف حماسه و خواننده تاريخي باعث ميشود كه فرآيند روايتپردازي حماسه طبيعي را به مثابه نوعي «خوانش» تلقي كنيم. در اين مقاله، ساز و كارها و فرآيندهاي رواييِ مؤثر در تكوين روايتهاي حماسي را در چارچوب اصل «توانش روايي» بررسي و تحليل كردهايم. تحليل ما مبتني بر دو فرض اصلي است: 1) نويسنده تاريخي در جريان تكوين روايت حماسههاي موسوم به طبيعي غايب است. 2) خوانش در بازپيكربنديِ روايت حماسههاي طبيعي نقش بنيادين دارد. نتايج تحقيق نشان ميدهد اصل تقابلهاي دوگانه، خلاصهسازي و بازپيكربندي، نسبت متضاد داستان و گفتمان، و همچنين تحوّل و تعرّف، نقش مؤثري در تكوين روايتهاي حماسي دارند.
عنوان نشريه :
جستارهاي ادبي