عنوان مقاله :
تعامل ادبيات و هنر با جامعه از منظر آدورنو
پديد آورندگان :
آذريون ، فاطمه دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات تهران - دانشكده الهيات و فلسفه , اكبري ، مجيد دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات تهران - دانشكده الهيات و فلسفه - گروه فلسفه
كليدواژه :
آدورنو , ادبيات , هنر جامعه , شيئ وارگي , هنر متعهد
چكيده فارسي :
مهمترين نقش اجتماعي ادبيات و هنر از منظر آدورنو، كاركرد انتقادي آن در براير سلطه و سركوب است و از اين رو نويدي است براي رهاييبخشي. اما از سوي ديگر در آثار اين فيلسوف و منتقد اجتماعي، او را هوادار استقلال هنر و اصالت زيباييشناسي نيز مييابيم؛ رويكردي در زيباييشناسي كه براي هنر معيارهايي در وراي جامعه قائل است و در ارزيابي آثار، مجال چنداني به كاركردهاي اخلاقي و اجتماعي نميدهد. با اين حال آدورنو ضمن بيان انتقادات خود به اين جريان فكري، از آن دفاع ميكند. نگارندگان در اين مقاله قصد دارند نشان دهند كه چگونه اين دو موضع متفاوت از بابت كاركرد اجتماعي ادبيات و هنر در انديشه آدورنو درهم تنيده شده و در يك راستا قرار گرفته است. متن ادبي با حفظ جنبه تكثر، چند معنايي و ابهام، خود در برابر سلطه معناي تكساحتي و بهويژه در برابر معناي ايدئولوژيك مقاومت ميكند. همچنين اشكال هنري داراي يك محتواي حقيقي هستند كه مانع ميشوند تا اثر هنري به آساني در جامعه معاصر خود تحليل و دريافت شود. هنر مدرن با موضع سرسختانه خود در قبال جامعه با آن درگير ميشود. به همين دليل، براي آدورنو، ادبيات و هنر كه به عنوان نويد سعادت و خوشبختي است، نميتواند وحدت بين انسان و جهان را بيان كند، مگر به روشي سلبي. در نظر آدورنو هنر و ادبيات نميتوانند صرفاً منعكس كننده نظام اجتماعي باشند، بلكه در درون واقعيت و به مثابه عاملي كه نوعي معرفت غير مستقيم پديد ميآورد عمل ميكند و هنر به تعبير او، معرفت منفي دنياي واقعي است.