عنوان مقاله :
بررسي تطبيقي نظرية جي اي مور و ژان ژاك روسو در باب توجيه گزارههاي اخلاقي
پديد آورندگان :
شاملي ، علياكبر معارف , حسيني قلعهبهمن ، سيداكبر مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني ره
كليدواژه :
توجيه , وجدانگرايي , شهودگرايي , اخلاق , روسو , مور ,
چكيده فارسي :
يكي از مهمترين مسائل معرفتشناختي حوزة فلسفة اخلاق، مسئلة توجيه گزارههاي اخلاقي است. در باب توجيه گزارههاي اخلاقي، نظريات متفاوتي از منظر فيلسوفان اخلاق ارائه شده است. از ميان اين نظريات، دو نظرية وجدانگرايي و شهودگرايي به صورت ظاهري بيشترين شباهت را به هم دارند. وجدانگرايان اخلاقي معتقدند: براي انجام امور اخلاقي نياز به تفكر منطقي نيست؛ بلكه وجدان بهتنهايي انسانها را به اعمال اخلاقي دعوت ميكند. از سوي ديگر، شهودگرايان نيز چنين ادعايي را با بيان ديگري مطرح ميكنند. اين دو نظريه، با تمام شباهتهايي كه به هم دارند، به علت اختلاف در معناشناسي، اختلافاتي در معرفتشناسي گزارههاي اخلاقي دارند. اين مقاله با روش توصيفي تحليلي، نظريات ژانژاك روسو سردمدار وجدانگرايي و جياي مور سردمدار شهودگرايي را بررسي كرده و به نقد آن پرداخته است. حاصل اين پژوهش اين است كه نظريات وجدانگرايي روسو و شهودگرايي مور در مسئلة توجيه گزارههاي اخلاقي، از سه منظر با يكديگر اختلاف دارند. ابتدا آنكه اگرچه هر دو فيلسوف بهعنوان درونگرايان معروفاند، روسو وجدان را يك حس دروني معرفي ميكند، ولي مور شهود را مشاهدة عقلاني ميداند و تأكيد دارد كه شهود، حسي نيست. افزونبراين، شهود و وجدان در دائمي بودن يا نبودن و طبيعي بودن يا نبودن، اختلافاتي نيز دارند.
عنوان نشريه :
معرفت اخلاقي