عنوان مقاله :
بررسي انتقادي نظريه هستي اجتماعي در انديشه بسكار
پديد آورندگان :
معلمي ، محمد مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره
كليدواژه :
نظريه هستي اجتماعي , بعد گذرا و ناگذراي علم , سطح واقعي و بالفعل هستي , كفايت عملي ,
چكيده فارسي :
در اين مقاله، نظرية هستي اجتماعي از منظر روي بسكار، با روشي كتابخانهاي و تحليلي مورد بررسي انتقادي قرار ميگيرد. هستي عيني ساختارهاي اجتماعي و چگونگي رابطة ساختار و عامل، سؤالاتي است كه پاسخ آنها قلب نظريه هستي اجتماعي را تشكيل ميدهد. روي بسكار، فيلسوف هنديالاصلي است كه با مباني فلسفي خاصش، نظريهاي جديد دربارة هستي اجتماعي ارائه نموده است. اين مقاله درصدد است تا با استفاده از چارچوب نظري روششناسي بنيادين، به كشف مباني اين نظريه بپردازد و سپس نظريه هستي اجتماعي بسكار را مورد نقد مبنايي قرار دهد. با بررسي مباني نظريه هستي اجتماعي بسكار، روشن ميشود كه اين نظريه در همة مباني معرفتشناختي، هستيشناختي و انسانشناختي خود داراي اشكالات بنيادين است؛ هويت اجتماعي علم و معيار صدق از نظر بسكار مورد اشكال است. استدلال مربوط به هستي عيني ساختارها و چگونگي وجود ساختارهاي اجتماعي، كه وجودي رابطي است، مورد خدشه قرار ميگيرد. علايق بنيادين به مثابه هويت انسان، مبنايي است كه با ساير مباني بسكار در تناقض است.
عنوان نشريه :
معرفت فرهنگي اجتماعي