عنوان مقاله :
روابط نهادي دولت و جامعه در ايران پيشانوسازي (نقد نظريه شكاف تاريخي دولت و ملت در ايران و ارائه يك ديدگاه بديل)
پديد آورندگان :
جنادله ، علي دانشگاه علامه طباطبائي
كليدواژه :
نهادگرايي تاريخي , تواليهاي واكنشي , صفويه , قاجاريه
چكيده فارسي :
در اغلب مطالعات جامعهشناختي تاريخي، شكاف دولت و ملت بهعنوان ويژگي تاريخي و ذاتي جامعه سنتي ايران معرفيشده است. بدين ترتيب كه قائمبهذات بودن دولت و بينيازي آن از مشروعيت بيروني و همچنين نبود رويهها و قوانيني كه حقوق و وظايف متقابل دولت و جامعه را تعيين كند، خودبسندگي دولت، بيگانگي نيروهاي اجتماعي و دولت از يكديگر و شكاف تاريخي دولت و جامعه را در پي داشته و تنها رابطه قابلتصور بين دولت و جامعه اعمال سلطه يكطرفه از سوي حكومت بر جامعه و انقياد و اطاعات جامعه در برابر سلطه دولت بود. در اين مقاله تلاش ميشود، با استفاده از رويكرد نهادگرايي تاريخي، با روش تحليل تواليهاي واكنشي و بر اساس شواهد تاريخي، ديدگاه فوق به چالش كشيده شده و روايت بديلي از روابط ميان دولت و يا به تعبير بهتر حكومت و جامعه ارائه شود. در اين روايت بديل، برخلاف نظريه شكاف تاريخي دولت و ملت، نيازهاي متقابل حكومت و نيروهاي اجتماعي به پيكربندي نهادي خاصي در جامعه ايران منجر شد كه مبتني بر شبكه نسبتاً پيچيدهاي از روابط و حقوق و وظايف متقابل بين حكومت مركزي، روحانيت، بازار و ايلات و قبايل بود كه حاصل آن تعادل نهادي نسبي بين اين نهادها بود. اين پيكربندي نهادي، ريشه در سلسله رخدادهاي واكنشي داشت كه شكلگيري حكومت صفويه بر اساس بنيادهاي متكثر ايلي و ايدئولوژيك آنها را در پي داشت. اين ديدگاه بديل، علاوه بر ارائه يك روايت تاريخي متفاوت از تحولات جامعه ايران، براي جامعه امروز ايران نيز ميتواند دلالتهايي در خصوص ظرفيتهاي تاريخي جامعه ايران براي برقراري يك رابطه متوازن و پايدار بين دولت و نيروهاي اجتماعي به همراه داشته باشد.
عنوان نشريه :
فصلنامه علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي