پوشش دختران در ارتباطات انساني خرده فرهنگ‌هاي دانشجويي؛ مطالعه كيفي نمونه‌هاي كرانه‌اي مغاير با الگوي رسمي حجاب

Clothing of the Girls in Human Communication of Student Subcultures; A qualitative study of extreme samples contradictory to the official hijab pattern

اين مقاله به مطالعه چگونگي مواجهه نمونه‌اي از خردهفرهنگ‌هاي دانشجويي با سياست‌هاي عمومي پوشش و حجاب در فضاي دانشگاهي مي‌پردازد و به معاني پوشش در ميان دانشجويان دختر –كه رفتاري مغاير با الگوي رسمي حجاب دارند- توجه مي‌كند. نمونه‌هاي اين مقاله به شيوه انتخاب نمونه‌هاي كرانه‌اي(افراطي) برگزيده شده‌اند و بديهي است كه به هيچ روي ادعاي تعميم فراتر از نمونه‌هاي مطالعه را ندارد. هدف مطالعه هم اين بوده است كه به دست‌دادن شناخت‌هاي سلبي از اين دست، به بازانديشي در سياستگذاري‌هاي اجتماعي، ياري برساند. روش‌شناسي اين مقاله به روش كيفي تفسيري و با تكنيك تحليل كيفي تعاملي(IQA)، عناصر محرك و عناصر پيامدي نظام معنايي پوشش در ميان نمونه‌ها را ترسيم مي‌كند. ابزارهاي تأمين داده‌هاي اين روش هم مصاحبه‌ي گروه كانوني و مصاحبه‌ي عمقي انفرادي با تعداد نمونه 16 نفر بوده است. مولفه‌هايي كه به عنوان پيوندهاي دروني نظام معنايي پوشش در ميان دانشجويان نمونه شناسايي شدند، عبارتند از؛ راحتي، نظر ديگري، زيبايي، تمايز، اعتماد به نفس، نشانگر تفكر بودن، اعتراض، آزادي، ديده شدن و مد. يافته‌ها نشان ‌داد كه «اعتماد به نفس»، «زيبايي» و «ديده‌شدن» براي دختران دانشجوي نمونه، عواملي هستند كه مي‌توانند احساس رضايت و يا عدم رضايت از پوشش را در ايشان توليد كنند. همچنين عوامل «مد»، «نظر ديگري»، «تمايز»، «اعتراض» و «آزادي» انگيزه‌ي اصلي اين دانشجويان دختر در انتخاب نوع پوشش و لباسشان را شكل مي‌دهد. همچنين دانشجويان به سه گروه دانشجويان معترض و دانشجويان همگراي فعال و دانشجويان همگراي منفعل تقسيم شدند و متناظر با هر يك از گروه‌ها، روابط مولفه‌هاي سيستمي شناسايي شد.

This article, with regard to social policy of hijab in Iran, studies on mechanism of encountering official clothing in university spaces by an extreme samples in subculture of students. In fact, this study focuses on the meanings of clothing among female students who behave contradictory to the official hijab pattern. It is obvious that there is no generalization claim, and only provides analyzes at the studied samples. The goal of this study is redefining social policy by this cognitive knowledge as a result. The methodology of this paper was Interactive Qualitative Analysis (IQA) and the tools for this methodology were focus groups and in depth interviews. 16 extreme samples were studied in this paper to achieve theoretical saturation. As a result, affinities identified include; comfort, others view, beauty, distinction, self-confidence, protest, visibility, freedom, fashion, Indicator of knowledge and appearance. The findings also found that "self-esteem", "beauty" and "visibility" for sample student girls are factors that can produce a sense of satisfaction or dissatisfaction with their chosen clothing. On the other hand, the five factors of "fashion", "others view", "distinction", "protest" and "freedom" form the main motivation of these female students in choosing the type of clothing. In the typology of meanings and motivations, the students were divided into three groups; protester students and active convergent students and passive convergent students. an‎d corresponding.