بررسي شكل‌گيري داعش براساس نظريه پسابين‌الملل فرگوسن و منزياخ

داعش به عنوان مظهر تروريسم پسامدرن در عصر جهاني شدن در تلاش براي هويت­يابي خاص خود در قالب بنيادگرايي اسلامي است. تبيين داعش از منظر نظريه­هاي روابط بين­الملل كمتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. هدف پژوهش حاضر، بررسي داعش براساس رهيافت نظري نظريه پسابين­الملل فرگوسن و منزباخ است. مقاله حاضر سعي دارد به اين پرسش پاسخ دهد كه داعش به عنوان يك كنشگر فراملي، چگونه از منظر نظريه پسابين­الملل فرگوسن و منزباخ قابل تبيين است؟ يافته­هاي اين مقاله نشان مي­دهد كه عوامل هويتي و ضدناسيونالستي به عنوان عناصر مهم مورد تأكيد نظريه پسابين­الملل در شكل­گيري داعش نقش تعيين­كننده­اي داشته­اند. در واقع، عناصر اين گروه توانسته­اند از خود تعريف هويتي جديدي را ارائه و براساس همين تعريف جديد، «خود» و «ديگري»، «دوست» و «دشمن» را باز تعريف كنند. هويت گروه مذكور براساس ضديت با مؤلفه­هاي مدرنيته (از جمله سكولاريسم، دموكراسي و ليبراليسم و علم­گرايي) و فرهنگ غالب غربي بازتعريف مي­شود. از طرف ديگر، گروه داعش يك گروه ضدناسيوناليستي است كه نظم وستفاليايي دولت محور را به چالش مي­كشد. به طوري كه از نظر رهبران اين گروه ملي­گرايي در تقابل آشكار با امت اسلامي قلمداد مي­شود. به همين دليل، اين گروه توانسته از مليت­هاي مختلف و از بيشتر كشورهاي جهان اقدام به جذب نيرو كند. اين عوامل باعث تبديل گروه داعش در عرصۀ جهاني به يك كنشگر فراملي­گرا شده است. روش پژوهش حاضر، توصيفي-تحليلي و گردآوري اطلاعات به صورت كتابخانه­اي است. در ضمن در اين پژوهش، از آثار دست اول از جمله نوشته­هاي متعلق به گروه داعش از جمله نشريه دابق استفاده مي­شود.