بررسي مقايسه اي پيشرفت تحصيلي و خودتنظيمي دانش آموزان پسر مقطع ابتدايي مدارس ميزان و عادي شهر تهران

Comparison of the academic achievement and self-regulation among Boy Students of Mizan and Ordinary schools Tehran

پژوهش حاضر با هدف مقايسه پيشرفت تحصيلي و خود تنظيمي دانش آموزان پسر مدارس ميزان و عادي شهر تهران انجام شد. از روش علي مقايسه اي بود. جامعه آماري اين تحقيق شامل كليه دانش آموزان مدارس ميزان و عادي شهر تهران در سال 1396-1397 است كه به طور تقريبي تعداد آن ها 560 نفر بودند. با استفاده از جدول تعيين حجم نمونه كرجسي– مورگان به عنوان نمونه با روش نمونه گيري تصادفي خوشه اي، تعداد 320 نفر (160 نفر مدارس ميزان، 160 نفر مدارس غير ميزاني) مورد مطالعه قرار گرفتند. داده ­ها با استفاده از پرسشنامه پيشرفت تحصيلي هرمنس (1970) و تنظيم هيجان شناختي گرانفسكي (1999) به دست آمد. براي بررسي و تجزيه و تحليل داده هاي به دست آمده در اين تحقيق از شاخص هاي آمار توصيفي (درصد، ميانگين) و آمار استنباطي (آزمون F تحليل واريانس) براي تجزيه و تحليل اطلاعات موجود در داده هاي نمونه و سنجش عدم قطعيت در استنباط ها استفاده شد. يافته­ ها نشان داد كه دانش ­اموزان مدارس ميزان از نظر پيشرفت تحصيلي و خودتنظيمي بالاتر از دانش ­آموزان مدارس عادي بودند. با توجه به اين نتايج به مشاوران و روان­شناسان توصيه مي­ شود متغيرهاي پژوهش را مورد ارزيابي قرار داده و تمام تلاش خود را در جهت شناخت تاثير هر چه بيشتر اين عوامل در پيشرفت تحصيلي دانش ­آموزان انجام دهند.

The purpose of this study was to compare the academic achievement and self-regulation among boy students schools Mizan and ordinary Tehran with a causal-comparative method. The statistical population of this study consists of all boy students of schools Mizan and ordinary schools of Tehran in 1396-1397, approximately 520 of them were. A sample of 320 people (160 from Mizan schools, 160 other schools) was selected using a random sample of cluster sampling using the Krejci-Morgan sample size table. Data were collected using the Hermann's Educational Achievement Questionnaire (1970) and Granofesky Emotional Cognitive (1999). To investigate and analyze the data obtained in this research, descriptive statistics (percentage, average) and inferential statistics (Fanalysis of variance) were used to analyze the data in the sample data and measure the uncertainty in the deductions. Findings showed that students in Mizan schools had a higher educational and selfregulation level than students in ordinary schools. According to these results, it is advisable for advisers and psychologists to evaluate the variables of the research and do their utmost to determine the effect of these factors on the academic achievement of the students.