كارايي شاخص‌هاي نمونه‌برداري در تحليل الگوي مكاني گونه‌هاي چوبي در جنگل‌هاي زاگرس مركزي (منطقه كلخاني كوهدشت لرستان)

The efficiency of sampling indices in estimating the spatial pattern of wooden species in central zagros forests (Kalkhani forest in Kouhdasht, Lorestan province, Iran

استفاده از روش هاي مناسب در برآورد الگوي مكاني درختان از اهميت بالايي برخوردار است. به منظور بررسي كارايي شاخص هاي نمونه برداري در تعيين الگوي مكاني پنج گونه چوبي (بلوط ايراني، كيكم، بادام كوهي، بنه و زالزالك)، محدوده اي به وسعت 35 هكتار از جنگل كلخاني واقع در كوهدشت لرستان آماربرداري صددرصد شد. موقعيت مكاني گونه ها، نوع گونه و قطر بزرگ و كوچك تاج برداشت شد. نقشه پراكنش مكاني گونه ها تهيه و الگوي مكاني مطلق با روش نزديك ترين همسايه و تابع k رايپلي در محيط arcgis تعيين شد. سپس الگوي مكاني گونه ها با استفاده از شاخص هاي فاصله اي (جانسون و زايمر، c، هاپكينز، هاينز و ابرهارت) و قطعه نمونه (نسبت واريانس به ميانگين، موري سيتا، استانداردشده موري سيتا، گرين و خوشه بندي) برآورد و كارايي هركدام در مقايسه با شاخص نزديك ترين همسايه و تابع k رايپلي ارزيابي گرديد. نتايج نشان داد؛ گونه غالب منطقه، بلوط ايراني با 61.5 درصد از كل گونه ها بود. بلوط ايراني و زالزالك با متوسط سطح تاج پوشش 11.36 و 2.89 مترمربع به ترتيب بالاترين و پايين ترين مقادير را دارا بودند. نتايج تحليل الگوي مكاني واقعي گونه ها با شاخص نزديك ترين همسايه و k رايپلي براي كل گونه ها كپه اي به دست آمد. همه شاخص هاي روش قطعه نمونه نيز الگوي كپه اي را براي پنج گونه برآورد كردند. از شاخص هاي فاصله اي تنها شاخص هاينز براي پنج گونه الگوي كپه اي را برآورد كرد. در كل بهترين شاخص ها براي تعيين الگوي مكاني گونه ها، شاخص فاصله اي هاينز و پنج شاخص قطعه نمونه ارزيابي شدند؛ بنابراين در عمليات پرورشي و اصلاحي جنگل با استفاده از گونه هاي موردمطالعه بايستي الگوي كپه اي را در نظر گرفت

It is so important to apply suitable methods to have a reliable estimation of the spatial distribution of trees. This research was aimed to determine and evaluate the spatial pattern of five species by distance- and density-based indices (Quercus brantii, Acer moncepesulanum, Crataegus aronia, Pistacia atlantica & Amygdalus lycioides) in the Kalkhani Forest in Koudasht Lorestan province, Iran. For this purpose, an area of 35 ha was full-callipered. Spatial location, the type of species and big and small diameter crown was measured. The true spatial pattern of five species was determined by nearest neighbor method and Ripley’s K Function. The methods of spatial pattern were used fixed area plots (such as:Variance-to-Mean Ratio, Index cluster, Green, Morisita and Standardized morisita) and distance methods (Johnson and Zimmer, Eberhart, Hopkins, Hinez and C index). Data analysis were accomplished by using of Ecological Methodology and ArcGIS softwares. The results indicated that the main species was Quercus brantii Lindl. with 61.5 % of frequency species .Also, the mean values the highest and lowest crown area belong to Quercus brantii (11.36 m2) and Crataegus aronia (2.89 m2), respectively. The true spatial pattern of the five species trees in the studied stand was clumped. All of the applied density-based indices showed a clumped pattern for five trees species. Among the distance-based indices only“Hines” could estimate the clumped pattern of the studied species. In general, the best indices to determine spatial pattern for studied species were all of density-based indecies and Hines index. Therefore this conclusion in silvicultural operation should be considered on five species.