پديد آورندگان :
يزدان شناس، فاطمه دانشگاه شهيد چمران اهواز - گروه علوم تربيتي , پارسا، عبداله دانشگاه شهيد چمران اهواز - دانشكده علوم تربيتي و روانشناسي - گروه علوم تربيتي , مهرعليزاده، يداله دانشگاه شهيد چمران اهواز - دانشكده علوم تربيتي و روانشناسي - گروه علوم تربيتي
كليدواژه :
استعدادهاي درخشان , تيزهوش , سرآمد , سرمايه اجتماعي , عدالت آموزشي
چكيده فارسي :
توجه به دانش آموزان نخبه و ممتاز يكي از ايده هاي كانوني نظام تعليم و تربيت هر جامعه است. هدف پژوهش حاضر، ارزشيابي چالشهاي تفكيك دانش آموزان تيزهوش و سرآمد از دانش آموزان عادي ميباشد. در اين پژوهش روش آميخته اكتشافي به كار گرفته شد. در بخش كمي، از روش توصيفي و در بخش كيفي، از روش مطالعه موردي كيفي استفاده شد. جامعه ي آماري در بخش كمي، دبيران، دانش آموزان و والدين آنها در كليه ي مدارس استعدادهاي درخشان و نمونه دولتي و تعداد 4 مدرسه عادي در استان بوشهر بود كه 70 نفر از دبيران، 260 نفر از دانشآموزان و 70 نفر از والدين با روش نمونه گيري تصادفي طبقه اي ساده انتخاب گرديدند. نمونه ي بخش كيفي، شامل اعضاي هيأت علمي دانشگاههاي شهيد چمران اهواز و دانشگاه شيراز و دبيران و دانش آموزان و دانش آموختگان دبيرستانهاي تيزهوشان و نمونه دولتي استان بوشهر بودند. 15 نفر از اعضاي هيأت علمي كه قبلاً در زمينه تحقيق، داراي مطالعات و يا پژوهشهايي بودند با روش نمونه گيري هدفمند مطلوب و 30 نفر از گروههاي ذينفع (والدين، دبيران، دانشآموزان، دانش آموختگان) با روش نمونه گيري هدفمند انتخاب گرديدند. ابزار پژوهش در بخش كمي، پرسشنامه محققساخته و روش گردآوري دادهها در بخش كيفي، مصاحبه نيمه ساخت مند بود. براي تحليل دادههاي كمي از آمار توصيفي (ميانگين و انحراف معيار) و آمار استنباطي مانند تحليل واريانس تك راهه، استفاده شد و تحليل دادههاي كيفي با استفاده از تحليل مضمون صورت گرفت. نتايج بخش كيفي نشان داد كه رويكرد تفكيك در ايران عملكرد قابل قبولي را نداشته است، اما حذف اين شيوه به دليل فراهم نبودن بستر مناسب، امكان پذير نميباشد. گروههاي ذينفع، تفكيك از آغاز سالهاي ابتدايي، منزلت اجتماعي بالاتر در سطح جامعه و دستيابي به مشاغل بالاتر را از مهمترين عوامل تسهيل كننده در مسير مدارس استعداد درخشان و نمونه دولتي و تعريف موجود از مفهوم سرآمدي، نگرش منفي و بي اعتمادي خانواده ها نسبت به عملكرد اين مدارس و شدت امتحانات داخلي را مهمترين عوامل بازدارنده بر ميشمارند. مخالفين بر دلايلي مانند ايجاد نظام طبقاتي، خلاقيت كشي، ايجاد حس رقابت گرايي مخرب و موافقين نيز بر دلايلي مانند ارزشمندي پرورش نخبگان، تقاضاي جامعه براي آموزش كيفي تر و نياز كشور به شناسايي اين افراد، اشاره داشته اند. نتايج حاصل در بخش كمي پژوهش نيز نشان داد كه تفاوت معناداري بين نگرش دانش آموزان، اولياء و دبيران نسبت به ضرورت تربيتي تفكيك و كاركرد جذب وجود ندارد؛ اما در نگرش آنها به ضرورت اجتماعي تفكيك، تفاوت معنادار است. نزديك به 60% دانش آموزان نسبت به مطلوبيت و كفايت آزمون ورودي ترديد دارند و تقريباً نزديك به نيمي از هر سه گروه معتقدند تجديدنظر اساسي در شيوه ي گزينش دانش آموزان، يك الزام است. تفاوت معناداري بين گروه هاي ذينفع نسبت به پرورش مؤلفههاي سرمايه اجتماعي وجود دارد و تفكيك دانشآموزان تيزهوش و سرآمد از دانشآموزان عادي نتوانسته است موجب افزايش سرمايه اجتماعي دانشآموزان شود.
چكيده لاتين :
Paying attention to the elite and talented students has been one of the central ideas of
the education system in each community. According to this, the aim of this study is
assessment of challenges of seperation of gifted and talented students. Research method
is an exploratory mixed type. The data were collected, using both qualitative (interviews)
and quantitative (researcher - made questionnaire) method. The questionnaire used in this
study, included the intellectual foundation of separation with 30 items, and three
subscales with reliability of 0.73, facilitating factors subscale with 21 items and the
reliability coefficient of 0.83, inhibiting factors subscale with 12 items and a coefficient
reliability of 0.85, social capital subscale with four subscales and 29 items, with a
coefficient reliability of 0.84. The population in quantitative part was included all of the
talented and gifted student’s schools and 4 regular schools in Bushehr province. The
samples were appointed of 260 students, 70 parents and 70 teachers. In qualitative part,
15 faculty members of Shiraz University and Shahid Chamran University of Ahvaz and
30 stakeholders (parents, teachers, and students) were interviewed. The qualitative results
of this study showed that the separation approach, was not an acceptable performance in
Iran, but because of lacking a suitable situation, omitting this approach is not allowed.
After identifying the facilitating and inhibiting factors through the talented schools, these
factors were presented for stakeholders groups, and the results showed that the factors
such as: separation from the first years of primary school, higher social status, and
obtaining the best jobs are the most important facilitating factors. Also, the current
definition of talented, negative attitude of parents to these schools, and difficulty of
internal exams in these schools are the most important inhibiting factors. In quantitative
section of results, there was not found any significant differences between the attitudes
of different stockholders groups to educational nessesity of separation, and to
development of social capital' parameters. Separation of talented students could not raise
the social capital of them.