عنوان مقاله :
نقش قول به تاريخيت و مساله فرهنگ ( بيلدونگ) در تكوين تلقي آلماني از علم
پديد آورندگان :
معين زاده، مهدي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي - گروه فلسفه علم
كليدواژه :
علم آلماني , بيلدونگ , تاريخگرائي , تاريخمندي , رمانتيسيسم
چكيده فارسي :
نيمه دوم قرن نوزدهم و دهههاي آغازين قرن بيستم دوران شكوفائي علوم رياضي- طبيعي در آلمان است. كيرشهف ، هلمهولتز ، ككوله ، فيشر ،هابر ، ريمان پلانك ، اينشتين ، شرودينگر و ... صرفا تعدادي از شهيرترين دانشمندان اين دوره در آلمان هستند. با وجود پيشتازي آلمان در اين دوره از ساير كشورهاي اروپائي ( خاصه انگلستان و فرانسه) در عرصه علوم رياضي- طبيعي (Hofstetter,2001:56) ، ياسپرس در همان سالهاي اوج شكوفائي فيزيك در المان اظهار ميدارد كه Wissenschaft ( معادل آلماني واژه Science) امريست ناظر بر يك كل لايتجزا و فردي كه داراي wissenschaft است در عين حال فردي فلسفي ، فرهيخته و آشنا با فرهنگ وتمدن و ارزشهاي فرهنگي نيز هست(Jaspers quoted in Ringer,1969: 10) . ويندلباند – فيلسوف شهير نئوكانتي همين دوره – نيز ضمن اشاره به توسع مفهوم wissenshaft نسبت به science ، اعلام ميدارد كه اين دو فرق فارقي با يكديگر دارند چرا كه " wissenshaftبنا بر ماهيت خود در كنش گرانش نوعي فهم ناظر بر ربط و نسبت دانشرشته تخصصي خود آنها با تماميت بدنه معرفت و كليت فرهنگ (Bildung= Kultur) بوجود ميآورد. بدين ترتيب Wissenschaft بر خلاف Science متفطن تعلق خود به كليت فرهنگ است، كليتي كه هنر، ادبيات، تاريخ، عرف، ذوق، اخلاق، دين و ... پاره هاي ديگر آن هستند" Windelband quoted in Ibid:103)) .
مدعاي اصلي اين مقاله انست كه تفاوت قلمرو science , Wissenschaft در درك خاص زيستجهان آلماني از مفهوم تاريخيت و مفهوم فرهنگ ( بيلدونگ) كه هر دو ميراث تفكر رمانتيك اواخر قرن هجده و اوائل قرن نوزده هستند، بنياددارد. اين ميراث البته از جهات مهمي در تغاير با سنت دكارتي – كه از ان عموما بعنوان بنياد علم بطور اخص و جهان مدرن بطور اعم ياد ميشود- قرار ميگيرد.