عنوان مقاله :
ساختارگرايي در قاب روايت جنوب تحليل عناصر داستاني كجا ميري ننه امرو و مادر نخل، بر اساس نظريه كلود برمون
پديد آورندگان :
دژم، مهرنوش دانشگاه سيستان و بلوچستان - دانشكده ادبيّات و علوم انساني - گروه زبان و ادبيّات فارسي , حسن آبادي، محمود دانشگاه سيستان و بلوچستان - دانشكده ادبيّات و علوم انساني - گروه زبان و ادبيّات فارسي
كليدواژه :
عدنان غريفي , احمد محمود , ادبيّات جنوب , كلود برمون , ساختارگرايي
چكيده فارسي :
روايت شناسي شاخه اي از ساختارگرايي است كه در آن سعي مي شود با الگويي روشمند به بررسي و تجزيه و تحليل ساختار روايت هاي داستاني پرداخته شود. دغدغة اصلي روايتشناسان از جمله كلود برمون، شناسايي عناصردر روايت، شگردهاي مكرّر روايت و تحليل انواع گفتمان در روايت است. پيش از اين الگوي برمون براي تحليل داستان رستم و سهراب، رواياتي از كليله و دمنه و رمان كليدر استفاده شده است. در تحقيق حاضر، با توجّه به الگوي تدوين شده بر اساس نظرية كلود برمون، به تحليل و مقايسة دو داستان كوتاه از دو نويسندة ادبيّات اقليم جنوب (خوزستان)، با هدف يافتن پاسخي براي پرسشهاي زيرپرداختهايم:آيا مدل كلود برمون را در ساخت داستان كوتاه نيز ميتوان يافت؟با توجّه به مفهوم مشترك اجتماعي – سياسي اين دو داستان، «احمد محمود» و «عدنان غريفي» تا چه حد از ساختاري مشابه براي ارائة روايت خود بهره بردهاند؟ در نهايت نيز به اين نتايج دست يافتهايم: هرچند داستانهاي كوتاه، پيچيدگي روايي رمان را ندارند؛ امّا در الگوي برمون قرار ميگيرند.گاهي خلّاقيت داستاننويس، پيشگوييهاي الگوي برمون را بر هم ميزند و گاهي همين خلّاقيت، براي نشان دادن معنايي ويژه، چهارچوب مدل برمون را دستخوش تغيير مينمايد.
عنوان نشريه :
پژوهشنامه ادبيات داستاني