عنوان مقاله :
معرفتشناسي در نگاه علامه جعفري
عنوان به زبان ديگر :
Disciplinary and Epistemology: Revisiting Clerkish Mentalite in Human Sciences
پديد آورندگان :
ميري, جواد پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي تهران
كليدواژه :
معرفت شناسي , علامه جعفري , دانش ديسيپلينر , علوم انساني و دانش
چكيده فارسي :
دانش ديسيپلينر (disciplinar) در برابر ديگر اشكال معرفت كه شكلهاي اشتباه يا غيرعلمي درك ابعاد واقعيات هستند، به عنوان شكل معتبري از دستهبندي دانش بينقص مفهومسازي شده است. علوم اجتماعي با درونيسازي شكلهاي ديسيپلينرِ معرفتها، تسليم بخشبندي دانش شده است و در نتيجه هر نوع تلاش در راستاي «يكپارچگي دانش» را به عنوان شكلهاي «منسوخ دركِ پيچيدگيها»، نامگذاري نموده است. در اين مقاله، پرسش اصلي معرفتشناسي مبتني بر مطالعۀ علامه جعفري در برابر معرفتشناسان كلاسيكي است كه اصول پيكربندي معرفت ديسيپلينر را به اشتراك نگذاشته بودند. به بياني ديگر، اين خوانش، روش ديگري از شرح انتقاد كاملاً مبسوط از ساختار دانش ديسيپلينر است و به اين معنا نيست كه روش رو به آتي، «حالت بينرشتهاي از معرفت» است، زيرا همچنان براساس مفهوم «ديسيپلينر» است كه ديد واقعيت را به عنوان «موجوديت كلنگر» از دست ميدهد. به عبارت ديگر، رويكرد بين رشتهاي ممكن است روشي رو به جلو در غلبه بر نواقص معرفتشناسي رشتهاي باشد، اما نميتواند ما را از خطرات بخشبندي رها سازد و صرفاً موضوعي از اهميت شناختي نيست، بلكه شامل حالت وجودي «بودن» در جهان است. در اين نوشتار برآنيم كه اين مسائل را از طريق ديدگاه علامه جعفري شرح دهيم؛ فردي كه ظاهراً ريشه در سنت فلسفه حكمتي دارد و در عين حال راهبردهاي جديدي مانند تحليل «توليد دانش»را مطرح كرده است. به عبارت ديگر به نظر ميرسد علامه جعفري با اينكه ايده دانش ديسيپلينر را به دليل اثرات بخشبندي آن از چنين راهبرد معرفشناختي رد كرده است، اما از راهبردهاي بينرشتهاي طرفداري نكرده است. چراكه در ديدگاه او اين راهبردهاي ظاهراً متفاوت منجر به شكل كاملي از «انديشه كارمندوارانه» در علوم انساني ميشود.
چكيده لاتين :
The disciplinary knowledge has been conceptualized as the valid from of classifying sound knowledge vis-à-vis other from of epistemic which have been classified as erroneous or unscientific from of fathoming different modalities of realities. By internalizing disciplinary forms of cognitions the social sciences have conceded to compartmentalization of knowledge and thus branded any attempt towards unity of knowledge as archaic forms of understanding complexities. In this article I have taken issue with the question of epistemology based on the reading of Allama Jafari with reference to classical epistemologists who did not share the principle of disciplinary epistemic configuration. This, in other words, is another way of demonstrating a full-fledged critique of disciplinary knowledge construction but this does not mean that the way forward is interdisciplinarity which loses sight of reality as a holistic entity. it seems Allama Jafari while rejecting the idea of disciplinary knowledge due to compartmentalizing effect of such an epistemological strategy but he does not favor interdisciplinary strategies either as in his view these seemingly different strategies would lead us to a complete from of clerkish mentalite in humanities.