عنوان مقاله :
مقايسه سلامت عمومي، سبك هاي مقابلهاي، گرايش هاي مذهبي و ابعاد شخصيت مادران كودكان داراي معلوليت ذهني و مادران كودكان عادي
پديد آورندگان :
برزگر بفرويي، كاظم دانشگاه يزد - دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي، يزد , افخمي، مريم دانشگاه يزد - دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي، يزد , شفيع، ريحانه دانشگاه يزد - دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي، يزد , افخمي عقدا، محمد دانشگاه شهيد صدوقي - دانشكده بهداشت، يزد , رضاپور ميرصالح، ياسر دانشگاه اردكان - دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي، اردكان
كليدواژه :
سلامت عمومي , سبكهاي مقابله , گرايشهاي مذهبي , ابعاد شخصيت , ناتواني ذهني
چكيده فارسي :
هدف از مطالعه حاضر مقايسه سلامت عمومي، سبكهاي مقابله، گرايشهاي مذهبي و ابعاد شخصيت مادران كودكان داراي ناتواني ذهني و مادران كودكان طبيعي بود.
روش بررسي: جامعه پژوهش شامل تمامي مادران داراي كودك ناتوان ذهني و طبيعي ساكن تهران بودند. از اين جامعه، 248 مادر به صورت نمونهگيري تصادفي انتخاب شدند. دادهها با استفاده از پرسشنامه سلامت عمومي، پنج عامل شخصيت، مذهبگرايي و شيوههاي مقابله گردآوري و با كمك آزمون t مستقل تحليل شد.
يافتهها: مقايسه ميانگينهاي دو گروه نشان داد كه مادران كودكان داراي ناتواني ذهني از سلامت عمومي كمتري نسبت به مادران كودكان طبيعي برخوردارند. مادران كودكان داراي ناتواني ذهني بيشتر از مادران كودكان طبيعي از سبك هاي مقابله هيجانمحور استفاده ميكنند، اما بين ميانگينهاي سبكهاي مقابله مسئلهمحور دو گروه تفاوتي مشاهده نشد. مادران كودكان داراي ناتواني ذهني سازماننايافتگي بيشتري نسبت به مادران كودكان طبيعي داشتند؛ و در نهايت مقايسه ميانگينهاي دو گروه در ابعاد شخصيت نشان داد كه مادران كودكان داراي ناتواني ذهني نمرات بيشتري در روانرنجورخويي و نمرات كمتري در برونگرايي، گشودگي، توافق و وجدانيبودن داشتند.
نتيجهگيري: با توجه به مشكلات عديدهاي كه مادران كودكان داراي ناتواني ذهني با آنها موجه هستند، لزوم برنامهريزي براي برداشتن مشكلات فراروي آنها و ارتقاء وضعيت سلامتشان بيش از پيش احساس ميشود.
چكيده لاتين :
Introduction: The purpose of this study was to compare general health, coping styles, religious orientations,
and personality dimensions of mothers with intellectually disable (ID) and normal children.
Methods: A total of 258 mothers were randomly selected. The data were collected using questionnaires of
General Health, NEO Five Factors, Islamic Religiosity, and Ways of Coping. Then, the independent-sample
T test was run to analyze the results.
Results: Comparison of the participants' mean scores showed that the general health of mothers with ID
children was lower than mothers with normal children. Compared to mothers with normal children, mothers
with ID children used emotional focus coping styles more frequently. However, no significant difference was
observed between the two groups with regard to application of problem focus coping style. Mothers of ID
children were more disorganized than mothers with normal children. Comparison of the mean scores of
personality dimensions between the two groups revealed that mothers of ID children had higher scores in
neuroticism and lower scores in extraversion, openness, agreeable, and consciousness.
Conclusion: With respect to the numerous problems that mothers of children with ID experience, it seems
necessary to take actions to solve their problems and to improve their health status.
عنوان نشريه :
طلوع بهداشت