عنوان مقاله :
رابطه شيفتكاري و شغل دوم با كيفيت زندگي: يك مطالعه مقطعي بر نمونهاي بزرگ از كاركنان كارخانه ذوبآهن اصفهان
پديد آورندگان :
مغزي نجفآبادي، عظيمه دانشگاه علوم پزشكي سبزوار - كميته تحقيقات دانشجويي، سبزوار، , روحافزا، حميدرضا دانشگاه علوم پزشكي اصفهان - پژوهشكده قلب و عروق - مركز تحقيقات بازتواني قلب، اصفهان , فيضي، آوات دانشگاه علوم پزشكي اصفهان - پژوهشكده قلب و عروق - مركز تحقيقات بازتواني قلب، اصفهان , صرافزادگان، نضال دانشگاه علوم پزشكي اصفهان - پژوهشكده قلب و عروق - مركز تحقيقات بازتواني قلب، اصفهان
كليدواژه :
كيفيت زندگي , بهداشت شغلي , اشتغال , صنعت , برنامه شيفتكاري
چكيده فارسي :
هدف: تحقيق حاضر با هدف بررسي ارتباط شيفت كاري و شغل دوم با متغير كيفيت زندگي و با كنترل اثر مخدوشگرهاي جمعيت شناختي، متغيرهاي سبك زندگي و استرس شغلي در يك نمونه بزرگ از كاركنان مرد كارخانه ذوبآهن اصفهان انجام گرديد.
مواد و روشها: اين مطالعه مقطعي در سال 1394 بر روي 3063 نفر از كاركنان شركت ذوبآهن اصفهان كه با استفاده از روش خوشهاي تصادفي چندمرحلهاي از ميان 16000 نفر انتخاب شده بودند اجرا شد. اطلاعات مربوط به متغيرهاي جمعيت شناختي و سبك زندگي با يك پرسشنامه خود ايفا و كيفيت زندگي با استفاده از ابزار EQ-5D، استرس شغلي و فعاليت فيزيكي به ترتيب با استفاده از پرسشنامه تلاش-پاداش و از IPAQ ارزيابي شد.
يافتهها: در نمونه حاضر 7/57 درصد افراد شيفتكار و 10 درصد شغل دوم داشتند. افراد به دو كلاس كيفيت زندگي بالا (49/80 درصد) و پايين (51/19 درصد) دستهبندي گرديدند و كلاس كيفيت زندگي بهعنوان متغير پاسخ در رگرسيون در نظر گرفته شد. شيفتكار بودن شانس قرار داشتن در كلاس كيفيت زندگي بالا را پس از تعديل اثر مخدوشگرها، 17 درصد ((015/683,1/0) 83/0 :(CI95%) OR) كاهش ميدهد. رابطه معنيداري بين شغل دوم با كيفيت زندگي ديده نشد.
نتيجهگيري: مطالعه حاضر نشان داد كيفيت زندگي در افراد شيفتكار بهطور معنيداري پايينتر است در حاليكه رابطهاي با شغل دوم ديده نشد. ميتوان با تعديل عوامل موثر بر كيفيت زندگي، به ارتقاء سطح آن در اين كاركنان و افزايش بهرهوري در اين جمعيت كمك نمود.
چكيده لاتين :
Introduction: The present study was performed in order to investigate the association between shift work and
having second job, with quality of life in a large sample of male employees in Isfahan steel company adjusting for the
effects of demographic, lifestyle and job stress confounders.
Materials and Methods: This cross-sectional study was carried out on 3063 employees of Isfahan steel company,
who were selected through a multistage cluster sampling among 16000 employees in 2016. Demographic and lifestyle
data were obtained from a self-administered questionnaire. Relatively, for evaluating the quality of life (QoL), EQ-
5D, for job stress, the Effort-Reward Imbalance (ERI) questionnaire and for physical activity IPAQ were used. Latent
class regression was used for data analysis.
Results: In study sample, 57.7% were shift workers and 10% had second job. Participants were classified into two
classes, high (80.49%) and low (19.51%) QoL, and this variable was considered as the response variable in latent
class regression. Shift workers had17% lower odds for being in high quality of life class in adjusted model (OR=0.83;
95% CI: (0.683, 1.015)). No significant relationship was observed between second job and quality of life
Conclusion: The present study showed that the shift workers has significant lower quality of life, while no
significant association was found with the second job. Through moderating the effective factors on quality of life, it
is possible to enhance it and as a result, increase the productivity of this population.