عنوان مقاله :
تحليل ساختارگرايانهي زمان روايي در داستان موسي(ع) و قوم بنياسرائيل
پديد آورندگان :
جعفري كمانگر ، فاطمه دانشگاه فرهنگيان - گروه زبان و ادبيات فارسي
كليدواژه :
قرآن , ساختارگرايي , روايت , زمان , موسي(ع) و قوم بنياسرائيل.
چكيده فارسي :
تحليل ساختاري روايت به منظور شناخت ابعاد آن و براي توصيف ساختارهاي عام و كلي ادبي و نقشي كه در توليد معنا ايفاميكنند، از اهميت بسياري برخوردار است. زمان، به عنوان بعدي از روايت، در تعيين روابط گاهشمارانهي سخن و داستان، نقش بي بديلي دارد. پژوهش حاضر به روش كتابخانهاي و تحليلي نگاشته شدهاست و با بررسي ويژگيهاي ساختار زمان از ديدگاه ساختارگرايان كه در سه مقولهي اصلي طول زماني، ترتيب زماني و تناوب زماني قابل بررسي است، به تحليل داستان موسي(ع) و قوم بنياسرائيل به عنوان يكي از داستانهاي مهم و طولاني قرآن مجيد كه در سه سورهي متفاوت قرار گرفتهاست ميپردازد. اين پژوهش در نظر دارد با شناخت بعد زمان در پيرنگ اين داستان و چگونگي رابطهي ميان زمان داستان و زمان متن، به شناخت ساختار زمان در اين سه سوره و تحليل و درك يكي از عناصر اعجاز زباني قرآن و شناخت بعدي از ابعاد روايت در آن بپردازد و بر آن است نخست از منظر ساختارگرايان زمان روايي را در داستان موسي(ع) و قوم بنياسرائيل تحليل كند و سپس مهمترين امكانات زمانياي را كه در روند روايت داستان موسي(ع) و قوم بنياسرائيل استفاده شدهاست تبيين نمايد. نتايج حاصل از اين پژوهش نشان ميدهد در داستان مورد بحث، زمان از حالت ساده و خطي عبور كرده و از تمام امكانات زماني در جريان روايت استفاده شدهاست.
عنوان نشريه :
پژوهش هاي ادبي قرآني