عنوان مقاله :
شهر تهران در تحليل جامعهشناختي آثار سينمايي دهه 40 و 50 با تأكيد بر فيلمهاي خشت و آينه و دايره مينا
پديد آورندگان :
روانشادنيا ، سميه دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات - دانشكده هنر و معماري , مختاباد امريي ، مصطفي دانشگاه تربيتمدرس - دانشكده هنر و معماري , ديبا ، داراب دانشگاه خاتم - دانشكده هنر و معماري - گروه معماري , پناهي ، سيامك دانشگاه آزاد اسلامي واحد ابهر - دانشكده هنر و معماري - گروه معماري
كليدواژه :
شهر تهران , جامعهشناسي , سينما
چكيده فارسي :
اهميت شناخت انسان، جامعه و آگاهي از نحوه تعامل آنها با فضاهاي شهري براي دستيابي به معماري و شهرسازي انسانمدار و با كيفيت بر همه مشخص است. از اين رو نويسنده مقاله بر آن شد تا از دريچه سينما بهعنوان يكي از ابزارهاي مهمي كه تعامل جامعه و شهر را بهصورت همزمان نمايش ميدهد بهعنوان روشي متفاوت براي شناخت جامعه و شهر استفاده نمايد. تئوري «بازتاب» در جامعهشناسي سينما به فيلمها به مثابه سندهايي مينگرد كه زندگي اجتماعي در آنها بازتاب پيدا ميكند؛ لذا هدف اين است كه با ميانجيگري سينما و تصويري كه از شهر و جامعه ارائه كرده تأملي انتقادي از مدرنيته و زندگي روزمره شهري و همچنين واكنش عمومي شهروندان تهراني در مواجهه با اين شهر در يك دوره تاريخي خاص، آگاهي يافت. رويكرد نظري در اين مطالعه مبتني بر آراء لوسين گلدمن1 بوده است. روش گلدمن در نقد ادبي ساختگرايي تكويني است كه براي دستيابي به ساختار پنهان فيلمها از طريق نشانهشناسي تصوير لايهها و ساختار پنهان متن بهدست ميآيد. اين مقاله از خلال تفسير دو فيلم كه از تأثيرگذارترين فيلمهاي دو دهه40 و 50 شمسي (خشت و آينه و دايره مينا) به انجام رسيده است. اين فيلمها مشخصههاي روشن مدرنيته اعم از خودبيگانگي انسان در شهر، تناقصهاي جامعه در حال گذار از سنت به مدرنيته، دگرديسي رفتارها و هنجارهاي فرهنگي اجتماعي و تأثير آنها بر رفتار و هنجارهاي شهري، تضاد ميان كهنه و نو، ناپايداري فضاهاي كالبدي، تخريب و نوسازي دايمي شهر و غيره را در خود دارند. در نتيجه براي دستيابي و شناخت دقيقتر جامعه مخاطب معماري و شهر ميتوان از دريچه فيلم و سينما كه در بازه زماني كوتاه گزارش مصوري را از شرايط اجتمايي انسانها و نحوه تعامل آنها با فضا و شهر را ارايه ميدهد، ميتوان استفاده كرد
عنوان نشريه :
نشريه معماري و شهرسازي آرمانشهر