عنوان مقاله :
خاستگاه ضرورت فلسفي از ديدگاه علامه طباطبائي و تفاوت آن با صدرالمتالهين
عنوان به زبان ديگر :
The Origin of Philosophical Necessity in Allameh Tabataba'i and Mulla Sadra's Thought
پديد آورندگان :
پويان مرتضي دانشگاه تربيت مدرس تهران
كليدواژه :
اصالت وجود و اصل واقعيت , ضرورت فلسفي و اثبات واجب , اولين مسئله فلسفه , پرسش از واقعيت يا وجود
چكيده فارسي :
ترديدي نيست كه هم صدرالمتالهين و هم علامه به ضرورت فلسفي در خارج قايل هستند و فلسفه خويش را با ضرورت آغاز مي كنند. اساسا ضرورت، اصل و مبناي جميع موجودات و حقايق در عالم خارج است بلكه عين خارجيت اشياء است. موجودي كه سهمي از ضرورت ندارد سهمي از خارجيت و واقعيت نيز ندارد. اما اختلاف صدرالمتالهين و علامه بدين جا بر مي گردد كه منشا اين ضرورت چيست و از كجا نشات گرفته است؟ هر كدام از اين دو فيلسوف ضرورت را از يك شييي انتزاع مي كنند. صدرالمتالهين ملاك ضرورت را از وجود و علامه از اصل واقعيت اشياء مي گيرد. به عبارت ديگر مبناي ضرورت فلسفي اشياء نزد صدرالمتالهين وجود و نزد علامه اصل واقعيت است. صدرالمتالهين فلسفه را با وجود شروع مي كند و علامه با اصل واقعيت اشياء آغاز مي كند. در اين مقاله نخست پيرامون اين موضوع مي پردازيم كه فرق منشا انتزاع ضرورت فلسفي نزد صدرالمتالهين و علامه از كجا نشات گرفته و سپس چه ثمرات و آثار عيني و فلسفي بر اين دو نظر مترتب مي شود و هدف ما در اين مقاله آن است كه اختلافات ميان اين دو نظر را به تفصيل و جزييات مطرح كنيم.
چكيده لاتين :
There is no doubt that both Mulla Sadra and Allame believe that philosophical necessity holds in external world; they begin their philosophy by necessity as well. Necessity is actually the origin and basis of all beings and truths in external world, one can even argue that it is the same as the objectivity of things. It is, whatever being devoid of necessity, is devoid of objectivity and reality. But Mulla Sadra and Allame differ in the origin of such necessity. Each of these philosopher’s abstract necessity from one thing. Whereas Mulla Sadra takes necessity from being, Allame takes it from reality as such. In other words, for Mulla Sadra the basis of philosophical necessity of things lies in the being and for Allame in reality as such. Mulla Sadra, therefore, begins his philosophy from being and Allame from the reality of things. In this paper, we consider first the question of how they differ in the origin of abstraction of philosophical necessity and then the question of which philosophical and practical consequences follow from these two views.
عنوان نشريه :
حكمت و فلسفه