عنوان مقاله :
بررسي انتقادي مباني انسانشناختي نظرية ماترياليسم تاريخي
پديد آورندگان :
يوسفي ، ظاهر جامعه المصطفي العالميه - مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره , شرفالدين ، حسين مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره - گروه جامعهشناسي
كليدواژه :
ماترياليسم , ماترياليسم تاريخي , مباني انسانشناختي , ازخودبيگانگي , كمونيسم , كارل ماركس
چكيده فارسي :
عصر جديد با ظهور و درخشش انسان بهمعناي مدرن آن، در عرصة معرفت شناخته ميشود. انديشه و تكاپوي شناختي انسان تعيينكنندة آرايش معرفتي اين عصر است و همة مقولات علم مدرن به نوعي بر محور و مدار انسان ميچرخد. نظرية ماترياليسم تاريخي ماركس، علاوه بر مباني هستيشناختي، مبناي انسانشناختي پررنگي دارد و بر مبناي تلقي خاصي از انسان پيريزي و صورتبندي شده است. ماركس، وجهي از هستي اجتماعي انسان؛ يعني «كار» را محور و مبناي تحليل ديالكتيكي خود قرار داده كه هم مادي و هم اجتماعي ـ تاريخي است. بر اساس نظر ماركس، جهان انساني، يعني همة نمادها و نمودها، اشكال آگاهي و نهادهاي اجتماعي ـ تاريخي، با همه اشكال و صور مختلف آن، صرفاً محصول و برايند عمل و كار انسانند؛ جلوهها و تبلوراتي كه در هر مرحله از تاريخ به گونهاي عينيت يافته و مختصات هر دورة تاريخي و اجتماعي را شكل داده است. اين نوشتار، ضمن تقرير اجمالي نظريه ماترياليسم تاريخي ماركس، سعي دارد مهمترين مفروضات انسانشناختي آن را مورد بررسي تحليلي و انتقادي قرار دهد.
عنوان نشريه :
معرفت فرهنگي اجتماعي