شماره ركورد :
1144582
عنوان مقاله :
قرائتي برساخت گرا از علل ناكارآمدي فرهنگ مشترك در گسترش روابط اقتصادي ايران و افغانستان (2018-2001م)
پديد آورندگان :
يوسف زهي ، ناصر دانشگاه فردوسي مشهد , فرزانه پور ، حسين دانشگاه بيرحند - گروه علوم سياسي , بخشي ، احمد دانشگاه بيرجند - گروه علوم سياسي
از صفحه :
69
تا صفحه :
84
كليدواژه :
افغانستان , ايران , خراسان بزرگ , سازه انگاري , فرهنگ
چكيده فارسي :
فرهنگ و هويت مشترك، برخلاف انتظار، تاكنون نتوانسته در احياء و رونق اقتصاديِ سرزمين خراسان بزرگ كه جغرافياي فرهنگي نسبتاً مشتركي دارد، نقش ايفا كند. ايران و افغانستان، مصداق عيني چنين امري هستند. لذا سؤال پژوهش اين است كه علل ناكارآمدي فرهنگ نسبتاً مشترك در تعميق روابط اقتصادي ايران و افغانستان (2018-2001م) چه مي باشد؟ ازاين‌رو با استفاده از نظريه برساخت گرايي درصدد موشكافي اين مسئله برآمده و هدف اصلي مقاله بررسي تأثير نقش فرهنگ و هويت بر روابط اقتصادي ايران و افغانستان از طريق شناسايي چالش هاي برآمده از عوامل ذهني و فرا مادي ملي و فراملي است. طبق نتايج پژوهش، ايران و افغانستان داراي يك دوگانگي در بازنمايي و تفسيرِ اشتراكات فرهنگي نظير زبان، دين، ادبيات و تاريخ هستند و از منظري ديگر، ايران با اكثريت جامعه افغانستان كمتر اشتراك فرهنگي دارد. با اين وجود، برداشت ها و انگاره هاي ذهنيِ متفاوت آنان از عناصر مشترك فرهنگي (شكاف و واگرايي بين الاذهاني) و سياسي شدن اين عناصر باعث گرديده تا مؤلفه فرهنگ نتواند در تقويت روابط اقتصادي و سياسي مفيد واقع شود. در سطح كلان تر، نفوذ معناييِ مؤلفه هاي فراملي مثل جهاني شدن فرهنگ غربي و بنيادگرايي ديني، از نقش فرهنگ و تمدن مشترك آريايي و دين اسلام در گسترش روابط اقتصادي دو كشور كاسته است. لذا، تأكيد صِرف بر نقش اشتراكات در گسترش تعاملات دوجانبه ايران و افغانستان به‌طور خاص و خراسان بزرگ به‌طور عام، امري غيرواقع‌بينانه است.
عنوان نشريه :
پژوهشنامه خراسان بزرگ
لينک به اين مدرک :
بازگشت