عنوان مقاله :
برج-دروازه: گونه نوين فرمِ پيرو كاركرد يا دال تهي
پديد آورندگان :
معيني ، حسين دانشگاه شهيد بهشتي - دانشكده معماري و شهرسازي
كليدواژه :
گونهشناسي , نشانهشناسي , كاركردگرايي , نقد معماري معاصر
چكيده فارسي :
با اين كه امروزه نه مقيد نمودن فرم معماري به تبعيت از كاركرد، نه ديدن آن به عنوان نظامي صرفا نشانه شناختي و نه بحث ضرورت يا عدم ضرورت توجه به زمينه در طراحي هيچ يك جزو موضوعات تازه بحث در معماري محسوب نمي گردند هنوز مشكل مي توان در دنياي حرفه اي بدون داشتن پاسخ هايي براي نحوه مواجه با پرسش هاي فوق، زمينه تحقق طرح هاي معماري واجد پشتوانه قابل اعتناي فكري را فراهم آورد. اين نوشتار نگاهي است به گونه ساختمان هاي دوقلوي بلند متصل به هم، كه به لحاظ اين كه بالنسبه فاقد پيشينه تاريخي است تا حدودي عاري از لايه هاي معنايي است كه در طول زمان بر آن ها انباشته شده باشد. با توجه به اين ويژگي و با نيم نظري به ديدگاه جيم كالينز كه قائل به جايگزيني شعار فرم تابع كاركرد است با ارزش تابع موقعيت است در زمان حاضر مي باشد، هدف نشان دادن اين موضوع است كه حتي در مورد چنين گونه اي كه هنوز كمتر در گذر زمان دستخوش خوانش هاي متكثر گرديده است، باز هم مي توان شاهد نوعي سياليت در رابطه بين فرم و كاركرد از يك سو و فرم و بستر سياسي اجتماعي و كالبدي از سويي ديگر بود. به عبارت ديگر اين فقط سنت هاي تاريخ محور و عقلانيت گرايانه ديدگاه هاي كلاسيك گونه شناسي نيست كه براي توضيح اين گونه نوين به نظر ناكافي مي رسد، بلكه تفكر مدرنيستي تبعيت فرم از كاركرد كه هنوز براي توجيه منطق طراحي كارايي خود را دارد و مدل پسامدرن ساختمان به منزله محملي براي توليد معنا و ارجاعات نمادين نيز تكيه گاه هاي محكمي براي تحليل آن به شمار نمي روند. پرسش هاي تحقيق ١. آيا رويكردهاي گونه شناختي در تبيين شكل گيري گونه هاي جديد فرم هاي معماري كارايي دارند؟ ٢. در تنش معاصر بين نگاه هاي عقلاني سازي و نمادگرايي كه اولي با حرفه و اقتصاد و دومي با فرهنگ و سياست رابطه نزديكتري دارند آيا مي توان يكي را به عنوان نيروي غالب در شكل گيري گونه هاي نوين فرم هاي معماري قلمداد نمود؟