بررسي اثرات متقابل نرخ بهره با متغيرهاي منتخب اقتصاد كلان در كشورهاي اسلامي و غيراسلامي

نرخ بهره يكي از مهم ترين متغيرهاي سياست گذاري در اقتصاد كلان مي باشد. بحران هاي مالي و بدهكاري عميق جهاني، روزبه روز نقش و اهميت اين متغير را در اقتصاد كلان نمايان تر مي كند. مطالعه حاضر سعي دارد تأثير متغيرهاي نرخ بهره، نرخ تورم، سرمايه گذاري و مخارج دولتي را بر ميزان توليد ناخالص داخلي سرانه با استفاده از رويكرد پانل ديتا مورد بررسي قرار دهد. همچنين مدل داده هاي تابلويي خود توضيح برداري (Panel VAR) نيز براي بررسي تأثير هر يك از متغيرهاي ذكرشده بر همديگر استفاده گرديده و رابطه عليت ميان آن ها بررسي شده است. اطلاعات مورد استفاده در اين پژوهش شامل مجموعه 20 كشور از كشورهاي اسلامي و 19 كشور از كشورهاي غيراسلامي در طي دوره زماني 2014-1990 مي باشد. نتايج حاصله حاكي از آن است كه در كشورهاي اسلامي و غيراسلامي، نرخ بهره و تورم اثر منفي و معني داري بر توليد ناخالص داخلي سرانه دارند. سرمايه گذاري بخش دولتي نيز در اين دو مجموعه از كشورها اثر مثبت و معني داري بر توليد ناخالص داخلي سرانه دارد. اين نتايج با تئوري هاي اقتصادي مربوطه نيز سازگار مي باشد. از طرفي مخارج جاري دولتي در اين دو دسته از كشورها، تأثيرات متفاوتي بر توليد ناخالص سرانه دارد. همچنين سياست هاي كاهش نرخ بهره در كشورهاي غيراسلامي، تأثير بسزايي در ساير متغيرهاي موردمطالعه داشته است. هدف گذاري نرخ بهره و كاهش آن طي يك دوره زماني ميان مدت مي تواند راهكاري مناسب براي افزايش سرمايه گذاري و افزايش توليد ناخالص داخلي در كشورهاي در حال توسعه از جمله ايران محسوب گردد.