مقايسه سبك هاي دلبستگي و شيوه هاي فرزند پروري ادراك شده در بيماران مبتلا به اختلال ملال جنسي و افراد سالم در شهر اصفهان

Comparison of Perceived Attachment Styles and Parenting Methods among Patients with Gender Dysphonia and Healthy Individuals in Isfahan, Iran

زمينه و هدف : گاهي اوقات برخي از افراد به دليل جنسيت خود به شدت احساس پريشاني مي‌كنند و اغلب در عملكرد اجتماعي، شغلي و ساير زمينه‌هاي شخصي، مشكلات سازگاري دارند كه اين امر به صورت اختلال ملال جنسي بروز مي‌كند. بنابراين، پژوهش حاضر با هدف بررسي مقايسه سبك‌هاي دلبستگي و شيوه‌هاي فرزندپروري ادراك شده در بيماران مبتلا به اختلال ملال جنسيتي و افراد سالم در شهر اصفهان انجام شد. مواد و روش‌ها: در اين مطالعه، بيماران مبتلا به اختلال ملال جنسي كه در سال 1395 براي درمان به روان‌پزشكان شهر اصفهان مراجعه كرده بودند و افراد سالم، مورد بررسي قرار گرفتند. نمونه‌هاي پژوهش را 28 بيمار مبتلا به اختلال ملال جنسي و 30 نفر از افراد سالم تشكيل داد كه به صورت در دسترس انتخاب شدند. براي جمع‌آوري داده‌ها، از پرسش‌نامه‌هاي سبك‌هاي دلبستگي Collins و Reid (Revised Adult Attachment Scale يا RAAS) و شيوه‌هاي فرزندپروري ادراك شده McClun و Merrell (Perceived Parenting Style Questionnaire) استفاده گرديد. در نهايت، داده‌ها در نرم‌افزار SPSS مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. يافته‌ها: بر اساس يافته‌هاي پژوهش، تفاوت معني‌داري بين سبك دلبستگي بيماران مبتلا به اختلال ملال جنسي و افراد سالم وجود نداشت، اما تفاوت معني‌داري بين دو گروه در زمينه فرزندپروري ادراك شده مشاهده شد. در اين بين، درصد به كارگيري شيوه مستبدانه در والدين افراد بيمار بيش از والدين افراد سالم بود؛ در حالي كه شيوه مقتدرانه توسط والدين افراد سالم (59/5 درصد) بيشتر از والدين افراد بيمار مبتلا به اختلال ملال جنسي (40/5 درصد) به كار گرفته شد (0/05 > P). نتيجه‌گيري: بر حسب نتايج به دست آمده از پژوهش، ادراك بيماران مبتلا به اختلال ملال جنسي با افراد سالم متفاوت است و نيازمند برنامه‌ريزي در راستاي تلاش براي آگاهي دادن به خانواده‌ها در زمينه‌هاي مختلف مي‌باشد.

Aim and Background: Sometimes, some people feel distressed because of their gender, usually in social, occupational or other personal grounds, which would tend to compatibility problems with gender dysphonia disorder. Therefore, the present study investigated the perceived attachment styles and parenting methods among the patients with gender dissatisfaction disorder and healthy individuals in Isfahan city, Iran. Methods and Materials: In this study, patients gender dysphoria and healthy individuals who had referred to psychiatrists in Isfahan in 2015. The participants consisted of 28 patients with gender dysphoria and 30 healthy individuals, who were selected through convenience sampling. The data collection tools consisted of the Revised Adult Attachment Scale (RAAS) (Reid and Collins) and Perceived Parenting Style Questionnaire (McClun and Merrell). The collected data were analyzed in SPSS Software. Findings: No significant difference was observed between the mean attachment style score of patients and healthy individuals. However, a significant difference was observed between the two groups in terms of perceived parenting style. Autocratic parenting style was more prevalent among patients, compared to healthy individuals. Nevertheless, authoritarian parenting style was adopted by healthy subjects more (59.5%) than patients with gender dysphonia (40.5%) (P < 0.05). Conclusions: With regard to the findings of the present study, parents of the patients with gender dysphonia disorder should be educated concerning parenting styles to shift their parenting style toward authoritarian style; which tends to lower these individuals’ psychological impairments.