عنوان مقاله :
خوانش قصهي «پادشاه و كنيزك» بر اساس نظريه ي تفسيري جامع نگر
پديد آورندگان :
حاجي آقابابايي، محمدرضا دانشگاه علامه طباطبايي، تهران , واعظ، بتول دانشگاه علامه طباطبايي، تهران
كليدواژه :
الگوي تفسيري جامع نگر , مضمون شناسي , مولانا , محمد مولوي , مثنوي , قصه ي پادشاه و كنيزك
چكيده فارسي :
تفسير و تحليل متون از موضوعاتي است كه داراي رويكردها و شيوههاي گوناگوني است. برخي از اين رويكردها معطوف به نويسندهي اثر هستند و برخي ديگر خوانندهمحور و يا متنمدار به شمار ميآيند. يكي از الگوهايي كه براي شرح و تحليل متن ميتوان به دست داد، بررسي متن در پنج سطح توصيفي، زباني، انديشگاني، زيباييشناسانه و تفسيري است كه از آن به عنوان الگوي تفسيري جامعنگر ياد شده است. در اين پژوهش «قصهي پادشاه و كنيزك» از مثنوي مولانا بر اساس اين روش بررسي شده است و مشخص گرديد كه مضمون اصلي اين قصه، تبيين مفهوم سببسازي و سببسوزي خداوند است كه مولانا در آخرين حكايت دفتر ششم نيز بار ديگر به طرح آن پرداخته است و با اين كار، گويي آغاز و پايان مثنوي را به هم پيوند داده است. اين ساختار زيباييشناختي، متناسب با دايرهي وجودشناختي و معرفتشناختي نظام عرفاني است كه تمامي هستي را حقيقتي واحد ميداند و انسان عارف نيز بر اساس همين الگو، اگرچه سخنان گوناگون بيان ميكند، يك انديشهي اصلي در مطالب وي وجود دارد كه به شيوههاي مختلف به طرح آن ميپردازد.
عنوان نشريه :
زبان و ادبيات فارسي -دانشگاه آزاد اسلامي واحد فسا