شماره ركورد :
1157887
عنوان مقاله :
نقد گفتمان تعليق در نمايش‌نامه هملت شكسپير، خوانشي لاكاني
عنوان به زبان ديگر :
Hamlet, a Tragedy of Suspended Subject
پديد آورندگان :
برزآبادي فراهاني، حجت اله دانشگاه آزاد اسلامي واحد اراك - گروه زبان و ادبيات انگليسي , برناكي، فاطمه برناكي دانشگاه آزاد اسلامي واحد كرج - گروه زبان و ادبيات انگليسي , مطلبي مقدم، افسانه دانشگاه آزاد اسلامي واحد ملاير
تعداد صفحه :
20
از صفحه :
119
از صفحه (ادامه) :
0
تا صفحه :
138
تا صفحه(ادامه) :
0
كليدواژه :
تمنا‌طلبي , سوبژه , ديگري , هويت
چكيده فارسي :
در تاريخ نقد ادبي، نمايش‌نامه هملت همواره به عنوان مرجع ادبي در زمينه تحليل گفتمان روان‌شناختي تلقي شده است، در حالي‌كه به تعبير زيگموند فرويد موضوع استيصال در شخصيت پرنس هملت در هنگامه تصميم و اقدام به انتقام از مرگ پدر ريشه در تمايلات اديپي و سركوب اين گرايش در وجود او دارد. منتقد فرانسوي، ژاك لاكان، بر اين باور است كه نمي‌توان به نمايه نمايش‌نامه شكسپير را تنها محدود به تظاهرات اديپي هملت دانست، چرا كه به زعم لاكان درام زندگي و فرجام هملت را انعكاسي از دو ويژگي تفكيك‌ناپذير شخصيت او يعني تمايل به «تمنا‌طلبي» و «سوبژه بودن» او بايد دانست. جستار حاضر تلاش دارد با ارايه تحليلي گفتماني، در هم آميختگي اين تمايلات در شخصيت پرنس هملت را به تصوير كشد. از منظر تحليل گفتماني لاكان، موقعيت دراماتيك هملت را بايد متأثر از اغتشاش / درهم‌آشفتگي ميان «تمناي خود» و «تمناي ديگري» دانست. تنها در پايان نمايش است كه خواننده شاهد نوعي گشايش (catharsis) در وضعيت تراژيك هملت مي‌شود و اين مهم زماني رخ مي‌دهد كه او از تيغ زهرآگين شمشير كلودييس به شدت مجروح شده است، اتفاقي دراماتيك كه كاركرد نشانه‌‌اي آن حاكي از رهايي روحي رواني پرنس هملت از محاق ديگري بوده و به او مي‌آموزاند كه تابعيت هويت او به عنوان سوبژه در گرو «سيروريت تمنا ‌طلبي» است نه انقياد او در «ديگري».
چكيده لاتين :
Traditionally, Shakespeare’s Hamlet has been regarded as a literary reference for psychoanalysis. In the light of Lacanian psychoanalysis, Hamlet is a tragedy of a man whose predicament is having lost the way of his desire as it is confused with the desire of the Other. The case study of prince Hamlet indicates that he is entangled within blocked desire whereof no escape seems probable. He mourns upon his dead father (that works as a sign of phallus in Lacan’s term), but it helps him no withdrawal from a loved one. Normally, it is accepted that when the work of mourning is complete, then the subject is free and able to direct his desire toward the other objects. Lacan argues that Hamlet is unable to mourn his father because his mother unexpectedly married the uncle, and so replaced the symbolic father. It is only at the end of the play, when fatally injured, that Hamlet finally distinguishes his position as a subject.
سال انتشار :
1397
عنوان نشريه :
زيبايي شناسي ادبي
فايل PDF :
8174873
لينک به اين مدرک :
بازگشت