عنوان مقاله :
تحليل ساختاري داستانهاي «زن زيادي» و «الزوار» بر اساس نظريه ساختارگرايانه تودوروف و برمون
عنوان به زبان ديگر :
بدون عنوان
پديد آورندگان :
سياوشي، صابره پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي , روزبهاني، حميده پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي
كليدواژه :
جلال آل احمد , يوسف ادريس , تحليل ساختاري , تودوروف , برمون
چكيده فارسي :
پيشرفتهاي نقد ادبي معاصر منجر به ايجاد مكتب ساختارگرايي با الهام از نظريات فردينان دو سوسور گرديد. در عصر حاضر تحليل ساختاري يكي از مهمترين روشهاي تحليل داستان كوتاه به شمار ميآيد. ويژگي اين روش در آن است كه محقق پديدههاي گوناگون علم خود را به طور جداگانه و مستقل از يكديگر مورد مطالعه قرار نميدهد بلكه همواره ميكوشد تا هر پديده را در ارتباط با ساير پديدههايي كه جزئي از آنهاست مورد مطالعه قرار بدهد. ساختارگرايي نظريهاي است كه به شناخت، مطالعه و بررسي پديدهها بر اساس قواعد و الگوهايي كه ساختار بنيادي آنها را به وجود آورده ميپردازد. نهضت ساختارگرايي با دستاوردهايي كه از فرماليستها كسب كرد، به روايت شناسي اصالت عميقي بخشيد. اصطلاح روايت شناسي نخستين بار توسط تزوتان تودوروف به كار برده شده است. در اين مقاله دو داستان كوتاه «زن زيادي» نوشته جلال آل احمد و«الزوار» از يوسف ادريس انتخاب شده و هر يك بر اساس نظريات ساختارگرايانه تودوروف و برمون مورد تحليل قرار گرفته است و نشان ميدهد كه ساختار روايي اين دو حكايت با نظريات اين دو ناقد ادبي منطبق است.
عنوان نشريه :
مطالعات ادبيات تطبيقي