جايگاه گروه بريكس در روابط شمال و جنوب

پيدايي قدرت هاي نوظهور، يكي از مختصات و مشخصه هاي مهم نظام بين المللي معاصر مي باشد. باز خيزي قدرت هاي نوظهوري مانند چين ، هند ، برزيل و بازگشت روسيه به صحنه بين المللي، الگوهاي ژنوپوليتيكي سياست جهاني را متغير ساخته و در سياست گذاري بين المللي همه بازيگران نظم بين الملل، بازتاب يافته است. قدرت هاي نوظهور كه در ادبيات اقتصاد و سياست بين الملل (IPE)[3] عمدتا در قالب گروه بندي «بريكس[4]» شهرت يافته اند، امروزه يكي از موضوع هاي اصلي مناظره هاي نظري را در سطوح جهاني تشكيل مي دهند. با توجه به آثار اين گروه بندي بر نظام بين الملل دوره انتقالي، واكاوي ماهيت، افق ها و پيامدهاي بين المللي قدرت يابي آن ضرورتي ترديد ناپذير بوده و مي تواند به فهم و شناخت جهان آينده و اتخاذ سياست ها و تدوين راهبردهاي مناسب مدد رساند. بريكس امروز به اذعان اعضاي آن، حامي كشورهاي در حال توسعه و برقرار كننده تعادل و عدالت اقتصادي در جهان تحت سيطره نظام پولي و بانكي غربي است. با اين شرايط سوال اين است كه بريكس در تحولات جهاني تا چه اندازه مي تواند تاثيرگذار باشد؟ روش تحقيق در اين پژوهش تحليلي و تبييني مي باشد و يافته ها نشاندهنده آن است كه توافق اعضاي بريكس براي تاسيس بانك مشترك، به چالش كشيدن و رقابت با نهادهاي غربي مثل بانك جهاني و صندوق بين الملي پول، همچنين مباحث تغييرات آب و هوايي و يا حتي بي ثباتي مالي جهاني بدون بريكس قابل حل نيست.