تئوري انتخاب: رويكردي در جهت مسئوليت پذيري و تعهد اجتماعي

تئوري انتخاب به عنوان يك نظريه انگيزشيرفتاري توسط ويليام گلسر بوجود آمد. وي معتقد بود رفتارهاي هر انسان از عوامل دروني برانگيخته مي شود تا عوامل بيروني. گلسر رفتارهاي انسان را هدفمند دانسته و در جهت برآوردن نيازهاي اساسي، از رفتارهاي انتخاب شده سخن به ميان مي آورد. در واقع انسان ها براي برآوردن نيازهاي خود مدام رفتارهاي خود را انتخاب مي كنند پس مسئول رفتارهاي خود هستند. وي مسئوليت پذيري را توانايي برآوردن نيازهاي خود و پذيرفتن پيامد رفتارها به گونه اي كه مانعي در جهت برآوردن نيازهاي افراد جامعه نباشد عنوان مي كند. در ادبيات جامعه شناسي مفهوم تعهد و مسئوليت اجتماعي در يك فضاي مفهومي مشترك بصورت مترادف بكار رفته است. بنا بر تعريفي رايج، مسئوليت و تعهد اجتماعي به عنوان عاملي در جهت ارضاي نيازهاي متقابل افراد جامعه و همچنين همبستگي اجتماعي عمل مي كند. بررسي توصيفي-تحليلي نشان داد كه مي توان از مولفه هاي محوري در تئوري انتخاب چون نيازهاي رواني و دنياي مطلوب، اهميت روابط انساني، و هويت موفق سخن به ميان آورد كه ضمن مسئوليت پذير كردن افراد در زندگي شخصي و فردي، در جهت ايجاد احساس مسئوليت و تعهد اجتماعي نيز موثر باشند.