عنوان مقاله :
روانشناختي شاه و سياست خارجي ايرانِ دوره پهلوي در قبال قدرتهاي بزرگ
پديد آورندگان :
مرادي، عبداله دانشگاه علامه طباطبايي - گروه تاريخ
كليدواژه :
روانشناختي , قدرتهاي بزرگ , سياست خارجي , شاه , دوره پهلوي
چكيده فارسي :
نهاد سلطنت بهعنوان قدرت مطلقه حاكم بر كشور و شخص پادشاه، يكي از مهمترين متغيرهاي مؤثر بر سياست خارجي دوره پهلوي دوم بوده است. بهويژه اينكه نقش شاه در ساختار قدرت سياسي به شكل مستمر افزايش يافته، تا جايي كه رژيم پهلوي در دو دهه پاياني، واجد مؤلفههاي يك نظام سلطاني بوده است. به همين جهت بايد انتظار داشت كه نگرشهاي فردي و ايستارهاي شخصي شاه، تأثيري اساسي بر فرايند تصميمگيري در سياست خارجي داشته باشد. بر همين پايه، هدف اساسي پژوهش حاضر، بررسي تأثيرات شخصيت پهلوي دوم بر روند سياست خارجي ايران است. لذا پرسش اصلي مقاله حاضر اين است كه چگونه مؤلفههاي روانشناختي وي، روابط خارجي ايران با قدرتهاي بزرگ در سالهاي 1320 تا 1357ش. را تحت تأثير قرار داد؟ براي پاسخگويي به اين پرسش، روانشناسي شخصيت شاه مورد بررسي قرار گرفته و براي تبيين جايگاه متغير وي در سياست خارجي ايران، از رويكرد سلطانيسمِ ماكس وبر و نيز پيش نظريه سياست خارجيِ جيمز روزنا استفاده شده است. همچنين روند ساخت شخصيت شاه و تأثيرات آن بر سياست خارجي، از طريق مطالعه قرينههاي گفتاري او صورت گرفته است و بر همين اساس سياست خارجي دوره پهلوي به ادوار مختلفي تقسيمبندي شده است.
عنوان نشريه :
تاريخ روابط خارجي