پديد آورندگان :
مهدوي‌راد، نسرين دانشگاه علوم كشاورزي و منابع طبيعي خوزستان - گروه علوم دامي , چاجي، مرتضي دانشگاه علوم كشاورزي و منابع طبيعي خوزستان - گروه علوم دامي , بوجارپور، محمد دانشگاه علوم كشاورزي و منابع طبيعي خوزستان - گروه علوم دامي , دهقان بنادكي، مهدي دانشگاه تهران - پرديس كشاورزي و منابع طبيعي - گروه علوم دامي، كرج
كليدواژه :
بي‌كربنات سديم و زئوليت , سديم سسكويي كربنات , ظرفيت بافري , pH
چكيده فارسي :
هدف آزمايش بررسي ظرفيت بافري شماري از بافرها يا قليايي كننده‌ها و تأثير آن‌ها بر هضم و تخمير جيره‌هاي پر كنسانتره بود. از غلظت‌هاي 0، 0/5، 1، 1/5 و 2 گرم در 100 ميلي‌ليتر انواع بافرها و قليايي كننده‌ها شامل: بي‌كربنات سديم، سديمسسكويي كربنات، اكسيد منيزيم، كربنات منيزيم، بنتونيت سديم، زئوليت و بافر تركيبي (0/75 درصد سديم سسكويي كربنات+ 0/75درصد بي‌كربنات سديم) استفاده شد. pH اوليۀ محلول بافري، مقدار اسيد هيدروكلريك مصرف‌شده براي تغيير ناگهاني pH به 5/2 يا زير آن و pH نهايي ثبت شد. كمترين هيدروكلريدريك اسيد مصرف‌شده براي كاهش ناگهاني pH به ترتيب مربوط به محلول بافري حاوي بنتونيت سديم، اكسيد منيزيم، كربنات منيزيم و شاهد بود و بيشترين آن براي سطح 1/5 و 2 درصد سديم سسكويي كربنات، بافر تركيبي و سطح 1/5 و 2 درصد بي‌كربنات سديم بود. بافر زئوليت نيز مقاومت مناسبي در برابر تغيير pH نشان داد و تفاوت معني‌داري با بافر تركيبي و يا بافر بي‌كربنات سديم نداشت. تيمارهاي مورد استفاده در آزمايش توليد گاز شامل: جيرۀ شاهد يا پايه بدون افزودن بافر و مقادير 0/5 تا 2 درصد بي‌كربنات سديم، 5/0 تا 2 درصد سديم سسكويي كربنات، 0/5 درصد بنتونيت سديم، 2 درصد كربنات منيزيم، 1/5، 2 و 2/5 درصد زئوليت و بافر تركيبي بود كه به جيرۀ پايه افزوده شدند. بيشترين گاز توليدشده مربوط به بافرهاي سديم سسكويي كربنات، بي‌كربنات سديم، بافر تركيبي و زئوليت بود. بنابراين، از نظر ظرفيت بافري و حجم گاز توليدشده، سديم سسكويي كربنات بهترين جايگاه و پس‌از آن بافر تركيبي، بي‌كربنات سديم و زئوليت نيز بافرهاي مناسبي براي استفاده در جيره‌هاي حاوي مواد متراكم زياد در تغذيۀ نشخواركنندگان ارزيابي شدند.
چكيده لاتين :
The aim of present experiment was to investigate the buffering capacity of some buffers or alkalizers, their effect on digestion and fermentation of high concentration diets. The concentration of 0, 0.5, 1, 1.5, 2 g in 100 ml from different buffers and alkalizing agents including: sodium bicarbonate, sodium sesquicarbonate, magnesium oxide, magnesium carbonate, sodium bentonite, zeolite and combined buffer (0.75% sodium bicarbonate+ 0.75% sodium sesquicarbonate) was used. The initial pH of the buffer solution, the amount of consumed hydrochloric acid for abrupt changes of pH to 5.2 or below it, and the final pH was registered. The lowest amount of the hydrochloric acid was consumed for solutions containing sodium bentonite, magnesium oxide, magnesium carbonate and control for suddently dropping their pH; and highest amount by sodium sesquicarbonate, combined buffer and sodium bicarbonate, respectively. The zeolite buffer also indicated a proper resistance to pH changes and did not have a significant difference with the combined buffer or sodium bicarbonate buffer. The treatments in gas production were included: control or basal diet without buffer, and amounts of 0.5 to 2% sodium bicarbonate, 0.5 to 2% sodium sesquicarbonate, 0.5% sodium bentonite, 2% magnesium carbonate, 1.5, 2 and 2.5% of zeolite and combined buffer, which were added to basal diet. The highest produced gas was in the sodium sesquicarbonate, sodium bicarbonate, combined buffers and zeolite. Therefore, sodium sesquicarbonate, combined buffers, sodium bicarbonate and zeolite had the best position respectively, which were evaluated as suitable buffers for using in diets containing high concentration ingredients for feeding the ruminant animals.
