عنوان مقاله :
قطبيشدن امنيت منطقهاي و ژئوپليتيك آشوب در خاورميانه
عنوان به زبان ديگر :
The polarization of regional security and the geopolitical chaos in the Middle East
پديد آورندگان :
خراساني، صديقه دانشگاه آزاد اسلامي، شاهرود، ايران , متقي، ابراهيم دانشگاه تهران - گروه علوم سياسي، تهران، ايران , باي، عبدالرضا دانشگاه آزاد اسلامي، آزادشهر، ايران
كليدواژه :
ژئوپليتيك آشوب , خاورميانه , تصاعد بحران , قطبيسازي امنيت منطقهاي , ايران , امريكا
چكيده فارسي :
هدف اين پژوهش، بررسي پيامدهاي قطبيشدن امنيت منطقهاي در خاورميانه است. فرضيه اين است كه قطبيشدن امنيت منطقهاي به ظهور و گسترش ژئوپليتيك آشوب در خاورميانه انجاميده است. روش پژوهش، كيفي است و از رهيافت ساختار هويت بري بوزان استفاده كردهايم. نتايج نشان ميدهند كه ايالات متحده شرايط لازم براي بيثباتسازي منطقهاي و تداوم فرايند آشوب و بيثباتسازي را پيگيري ميكند. در چنين شرايطي رويكرد ايران بايد مديريت فضاي آشوبزده و مديريت بحران از طريق سازوكارهاي معطوف به ديپلماسي و قدرتسازي باشد. آمريكا از «راهبرد ائتلافسازي خوشهاي» براي مديريت امنيت منطقهاي بهره گرفته است. الگوي رفتاري اين بازيگران در مقابله با ايران، ماهيت تهاجمي دارد. در تفكر راهبردي آمريكا، عدم تقارن منطقهاي غالباً از ديدگاه فناورانه قابل تصور است. در محيط عدم تقارن، معادلهي قدرت و معماري نيروهاي مسلح، متفاوت از محيط كلاسيك و متقارن است؛ لذا موضوعاتي از جمله: «كاربرد نيروي انساني»، «تسليحات»، «منابع قدرت»، «معماري دفاعي»، «مهندسي امنيتي»، «فرماندهي و مديريت» در محيط عدم تقارن كاملاً متفاوت با محيط كلاسيك است.
هدف اين پژوهش، بررسي پيامدهاي قطبيشدن امنيت منطقهاي در خاورميانه است. فرضيه اين است كه قطبيشدن امنيت منطقهاي به ظهور و گسترش ژئوپليتيك آشوب در خاورميانه انجاميده است. روش پژوهش، كيفي است و از رهيافت ساختار هويت بري بوزان استفاده كردهايم. نتايج نشان ميدهند كه ايالات متحده شرايط لازم براي بيثباتسازي منطقهاي و تداوم فرايند آشوب و بيثباتسازي را پيگيري ميكند. در چنين شرايطي رويكرد ايران بايد مديريت فضاي آشوبزده و مديريت بحران از طريق سازوكارهاي معطوف به ديپلماسي و قدرتسازي باشد. آمريكا از «راهبرد ائتلافسازي خوشهاي» براي مديريت امنيت منطقهاي بهره گرفته است. الگوي رفتاري اين بازيگران در مقابله با ايران، ماهيت تهاجمي دارد. در تفكر راهبردي آمريكا، عدم تقارن منطقهاي غالباً از ديدگاه فناورانه قابل تصور است. در محيط عدم تقارن، معادلهي قدرت و معماري نيروهاي مسلح، متفاوت از محيط كلاسيك و متقارن است؛ لذا موضوعاتي از جمله: «كاربرد نيروي انساني»، «تسليحات»، «منابع قدرت»، «معماري دفاعي»، «مهندسي امنيتي»، «فرماندهي و مديريت» در محيط عدم تقارن كاملاً متفاوت با محيط كلاسيك است.
چكيده لاتين :
The purpose of this study is to investigate the consequences of regional security polarization in the Middle East. The hypothesis is that the polarization of regional security has led to the emergence and spread of geopolitical chaos in the Middle East. The research method is qualitative and we have used Buzan's identity structure approach. The results show that the United States is pursuing the necessary conditions for regional destabilization and the continuation of the chaos and destabilization process. In such circumstances, Iran's approach should be to manage the turbulent atmosphere and crisis management through mechanisms focused on diplomacy and empowerment. The United States has used a "cluster coalition strategy" to manage regional security. The behavioral pattern of these actors in dealing with Iran is of an aggressive nature. In American strategic thinking, regional asymmetries are often conceivable from a technological point of view. In an asymmetric environment, the equation of power and architecture of the armed forces is different from the classical and symmetrical environment. Therefore, topics such as: "use of manpower", "weapons", "sources of power", "defense architecture", "security engineering", "command and management" in an asymmetry environment are completely different from the classical environment.