كنكاشي در چگونگي ارزش پول از منظر يك اقتصاد بدون بهرة پولي بررسي تطبيقي با اقتصاد كلاسيك

با پيچيده شدن نظام‌هاي پولي، ادبيات پردامنه‌اي در اين حوزه شكل‌گرفته و بحث بر سر ماهيت پول، يكي از ادامه‌دارترين موضوعات نزد انديشمندان بوده است. اين مقاله، ضمن بررسي نظريه‌هاي منتخب اقتصاددانان كلاسيك و انديشمندان مسلماني كه در اين حوزه تحقيق كرده‌اند، با استفاده از روش تطبيقي‌ـ استدلالي، به دنبال بررسي علت ارزشمندي پول و ارتباط آن با بهرة پولي مي‌باشد. يافته‌هاي مقاله نشان مي‌دهد كه پول كالا نبوده و ارزشمندي آن صرفاً به علت توافق حاكميت و جامعه، بر سر شمارندگي ارزش‌هاي حقيقي است كه بايد معتبر بماند. همچنين بر اساس مفاهيم بازدهي نقدي و غيرنقدي دارايي‌ها، امكان بازدهي نقدي براي پول وجود ندارد. بازدهي غيرنقدي مثبت يا منفي نيز در صورت عدم برابري ارزش اسمي و حقيقي پول، كه ناشر موظف به حفظ آن است، ايجاد شده و به صورت كالايي بالفعل مي‌شود. افزون بر اين، به علت ماهيت پول، بازدهي غيرنقدي اولاً، يقيني و مداوم نيست، ثانياً، متعلق به دارندة پول است. در قرارداد قرض، دارنده پول قرض گيرنده است، ازاين‌رو، هيچ توجيه حقوقي‌ـ اقتصادي براي بهره، به علت وجود بازدهي براي پول نمي‌توان متصور شد و بهره در نظام پولي خود برهم زنندة معيار شمارش ارزش‌ها و انحراف كاركرد پول از فلسفه پيدايش آن مي‌شود.