عنوان مقاله :
مدلهاي داستاني و مدلهاي استعاري: نگاهي انتقادي به داستانانگاري مدلهاي علمي
پديد آورندگان :
شيخ رضايي ، حسين مؤسسۀ پژوهشي حكمت و فلسفۀ ايران
كليدواژه :
استعاره , باورآوري , تخيل , داستان , داستانانگاري , مدل علمي , وانمود
چكيده فارسي :
داستانانگاري مدلهاي علمي رويكردي فلسفي است كه طبق آن دستۀ مهمي از پرسشهاي فلسفي ناظر به مدلها (مانند چيستي ماهيت مدل، چرايي وجود احكام صادق و كاذب در مدلهاي علمي و چگونگي دسترسي معرفتي به حقايقي تازه در بارۀ جهان از راه بهكارگيري مدلهاي علمي) از طريق «داستان» انگاشتن مدلها پاسخ مييابد، بدون اينكه تعهدي هستيشناختي به وجود مدلها وجود داشته باشد. در اين رويكرد فلسفي، «داستان» در معنايي خاص به كار ميرود و مشتمل بر نوع خاصي از تخيل است كه در آن مشاركتكننده به دليل حضور چيزي كه «اسبابصحنه» ناميده ميشود در كنش «وانمود» كردن وارد ميشود: او برخي احكام كاذب را صادق ميانگارد و در جهان داستاني ساختهشده مشاركت ميكند. در اين نوشته، پس از تشريح نگاه كندل والتون به مقولۀ داستان و بازيهاي وانمودي و تلاش او براي تبيين «استعاره» در همين چهارچوب، با بررسي نقدهاي اليزابت كمپ به اين نتيجه خواهيم رسيد كه چهارچوب پيشنهادي والتون براي تشريح و تبيين دستۀ خاصي از داستانها و بازيها، يعني داستانها و بازيهاي استعاري، كفايت لازم را ندارد. آنگاه استفادۀ كساني مانند رومن فريگ از چهارچوب نظري والتون براي تحليل مدلهاي علمي را بررسي ميكنيم و خواهيم ديد كه ضعف چهارچوب مفهومي والتون در تشريح استعاره عيناً خود را در نظام مفهومي فريگ نيز نشان ميدهد و اين الگو از عهدۀ تبيين مدلهاي استعاري برنميآيد.