شماره ركورد :
1181088
عنوان مقاله :
گوهري روان و غريب
پديد آورندگان :
ربيعي قهفرخي، حميد , ربيعي قهفرخي، عليرضا دانشگاه فرهنگيان
تعداد صفحه :
2
از صفحه :
88
از صفحه (ادامه) :
0
تا صفحه :
89
تا صفحه(ادامه) :
0
كليدواژه :
سعدي , غزل , داستان واره
چكيده فارسي :
پر‌سير و سفرترين و بي‌همتاترين قهرمان جهانِ ممكن و ناممكن، «دل»‌است. تنها اوست كه در يك چشم به هم زدن آفاق و انفس را در مي‌نوردد و در مسير حركت خود با گستره وسيعي از عوالم رنگارنگ و شهد و شكرهاي متنوع جهان هستي مواجه مي‌شود و ماجراهايي را در پيش و پس خود مي‌آفريند. اين دُرّ عجيب و غريب هستي، وقتي بر تارك نظم و نثر مي‌نشيند و قهرمان اول و بي‌همتاي اين عرصه مي‌شود، در هيچ عالمي نمي‌گنجد و تمام دام‌ها و زندان‌ها و صيادان غول‌آسا را در مسير پرخوف و خطر خود كنار مي‌زند؛ هر چند دل كندن از آن همه تجاذب مسير برايش سخت دشوار است. اينجاست كه رفت‌و‌آمدهاي ذهني و آشوب دروني در آدمي پديدار مي‌گردد و او را گنگ و گيج مي‌سازد. پس، نمي‌داند كه در همين قدم اول كامي شيرين كند و متوقف شود يا نه، با گوش هوش اين ترنم مهيج نظامي را كه «هر چه دهندت نستاني سزاست» آويزه گوش سازد و به سير خود ادامه دهد تا بلكه «جهاني آرماني» را نصيب خود كند و طعم خوش نغمه‌هاي آن جهاني را بچشد. استاد سخن، سعدي در غزلي با مطلع: «وقتي دل سودايي مي‌رفت به بستان‌ها بي خويشتنم كردي بوي گل و ريحان‌ها» اين داستان را به خوبي مصور كرده است.
فايل PDF :
8221933
لينک به اين مدرک :
بازگشت