عنوان مقاله :
دانش آموز بايد ارزياب خود باشد: نظريه عامليت در كلاس درس
پديد آورندگان :
سجاديه، نرگس دانشگاه تهران
كليدواژه :
ارزشيابي , دانش آموز , كلاس درس , نظريه عامليت
چكيده فارسي :
داشت برگههاي بچهها را تصحيح ميكرد. «اي واي، اينجا چرا تركيب نكردهاي محسني؟»... «عليپور! چقدر گفته بودم بايد اول معادله رو موازنه كنيد؟» ... «باقري! باز هم ضرب نوشتي و جمع كردي؟ همون بيدقتي هميشگي؟»... اينها زمزمههايي بود كه هر چند دقيقه با آهي ميشد از او شنيد. معلم شيمي متوسطه دوم بود و خيلي تلاش ميكرد بچهها شيمي را خوب بفهمند. حالا داشت برگهها را صحيح ميكرد و خطاهاي بچهها را يكبهيك ميديد. با خودش فكر كرد، واقعاً چه كار بايد كرد تا ارزشيابي ثمربخش باشد؟ اينكه من برگهها را با دقت و يكييكي تصحيح كنم و بعد هم فردا نمرات را اعلام كنم كافي است؟ فرض كنيم سؤال به سؤال هم تصحيح كنم و دقت و انصاف را رعايت كنم، آيا واقعاً ارزشيابي به هدفش رسيده است؟ احساس ميكرد چيزي اين وسط كم است. چيزي در اين نوع ارزشيابي مغفول است؛ چيزي كه انگار هدف ارزشيابي را منتفي ميكند. با خودش گفت، اينكه من بدانم عليپور هنوز در موازنه كردن معادله مشكل دارد، يا باقري بايد محاسباتش را تقويت كند، درست است، لازم است، اما كافي نيست. به خودش گفت، تا وقتي عليپور متوجه نشود كه اشكالش در موازنه كردن معادله است و نخواهد اين اشكال را رفع كند، مگر ميشود مشكل را رفع كرد؟ مگر ميشود تا باقري متوجه اشكالات محاسباتياش نشود و خودش اراده نكند كه آن را اصلاح كند، اتفاقي بيفتد؟