بررسي رابطۀ ابعاد خودكنترلي و رفتارهاي انحرافي جوانان در قالب تئوري عمومي جرم (مورد مطالعه: دانشجويان 18 الي 29 ساله دانشگاه آزاد اسلامي واحد بابل)

Determining the relationship between self control dimensions and deviant behavior in the general theory of crime (Case study in Babol branch)

نظريه عمومي جرم گات فردسن و هيرشي اذعان مي‌كند پايين بودن خودكنترلي در افراد زمينه را براي رفتارهاي انحرافي مهيا مي‌كند، افرادي كه ميزان خودكنترلي آنها پايين است، داراي ويژگي‌هايي نظير شتاب‌زدگي، عدم پشتكار، خطرپذيري، ترجيح فعاليت بدني يا فيزيكي بودن، خودمحوري و ابراز خشم هستند. هدف از اين پژوهش، آزمون تجربي اين ابعاد و تعيين رابطه آنها با رفتارهاي انحرافي جوانان است. جامعه آماري اين پژوهش دانشجويان دختر و پسر 18 الي 29 ساله دانشگاه آزاد اسلامي واحد بابل در سال تحصيلي 95-1394 است. روش نمونه‌گيري، تصادفي طبقه‌اي و حجم نمونه 360 نفر است. ابزار گردآوري داده‌ها پرسش‌نامه است. ضريب همبستگي پيرسون و رگرسيون چند‌متغيره در آزمون فرضيات مورد استفاده قرار گرفت. نتايج تحليل استنباطي حاكي از آن است كه بين ابعاد خودكنترلي نظير شتاب‌زدگي، عدم پشتكار، خطرپذيري، خودمحوري و ابراز خشم غير از بعد فيزيكي بودن و رفتارهاي انحرافي رابطه معني‌دار مشاهده مي‌شود. هم‌چنين در ميان ابعاد گوناگون خودكنترلي، خطرپذيري به نسبت ساير ابعاد اين متغير بيشترين قدرت تبيين‌كنندگي را در بروز رفتارهاي انحرافي داشته است.

The main objective of this research is determining the relationship between self control dimension and deviant behavior in the general theory of crime. Description findings show that self control students are in the middle level control. Student's deviant behaviors are in low level and social bond in high level. The analytical results indicate that there are direct and meaningful relationship between self control variable and deviant behavior. Also, there are direct and meaningful relationship between variable social bond and age with self control. But there is no relationship between gender and self control.