دولت پريبندال : چارچوبي تئوريك براي فهم فساد سياسي

اين مقاله مي‌كوشد تا چارچوبي تحليلي تئوريك را براي فهم كاركرد فسادآميز نظام‌هاي سياسي در قالب ايده پريبنداليسم ارائه كند كه در ادبيات علوم سياسي بومي كمتر بدان توجه شده است. مفهوم پريبنداليسم و دولت پريبندال با مقوله فساد سياسي كه خود داراي ابعاد گوناگون و ريشه‌ها و پيامدهاي خاص هم در سطح جامعه و هم در سطح دولت است، پيوندي نزديك دارد. نوشته حاضر با ابتنا بر آراي «ژوزف»، چارچوب نظري دولت پريبندال را براي فهم مسئله فساد سياسي ارائه مي‌كند. دولت پريبندال بيانگر نحوه عملكرد نخبگان و كارگزاران در سطح سيستم سياسي است و مبين آن است كه نخبگان به دليل نقش تاريخيسياسي و انجام كارويژه‌هاي خود در موقعيت‌هاي سياسي از امتيازهاي ويژه و حقوقي مازاد بر حقوق خود در سطح دولت برخوردار هستند و هدف اصلي آنان معطوف به دسترسي گسترده و ويژه به منابع در دو سطح سيستم سياسي و اقتصادي است. مقاله حاضر بر اين پرسش اصلي تمركز مي‌كند كه ويژگي ها، بنيان‌ها و عناصر مؤثر در شكل گيري دولت پريبندال كدام است؟ اين مقاله با الهام از آراي ژوزف و استفاده از منابع كتابخانه اي و با كاربست روش تاريخيتوصيفي، بدين گزاره رسيده است كه دولت پريبندال مبين تركيبي از عوامل مختلف مانند پاتريمونياليسم، حامي پروري، تلقي دولت به عنوان بازار، فقدان يك ايدئولوژي مشروع، ضعف رهبري و... است كه در نهايت به نتايجي چون تضاد دائمي در سطح سيستم سياسي و نابرابري‌هاي عميق اجتماعي مي‌انجامد.